top of page

یک وجب روغن

  • laksariamir
  • Aug 8, 2020
  • 2 min read

Updated: Aug 9, 2020


یک وجب روغن


در دوره ناصریست که شه در هر سال

مهمانی آش نذری اش کرد جنجال

دعوت شده چون رجال شهر گوهربار

تا آمده سوی شاه خود در دربار


سرآشپز است چو این شب آنجا ارباب

مردان شده از دلهره خود بیتاب

در آخر شب چو کاسه ای از آن آش

بر تک تک حاضران رسد بی پرخاش


گه کوچک و گه بزرگ بدستت چون داد

از بخت بدت بزرگ بدستت افتاد

از سکه و زر چو کاسه پر باید کرد

وان کاسه دوباره سوی شه پس آورد


روغن چو کم است و کاسه کوچکتر هست

آن سهم خراج تو به شه کمتر هست

روغن چو زیاد و کاسه ای شد لبریز

یک ظرف بزرگ به جای آن شد تجویز


گر آشپز از دیدن کس در غضب است

آشی بپزد که روغنش یک وجب است

زان پس شده این خط نشان چون تهدید

تا هر که شنید از این کلامت ترسید


ا.ه.ل ایرانی -اهلی- مرداد ۱۳۹۹



آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد که کنایه است از اینکه بخاطر بی احترامی ات , برایت نقشه شومی دارم که برایت گران خواهد شد.

در کتاب «سه سال در دربار ایران» , دکتر فووریه٬ پزشک مخصوص ناصرالدین شاه, مطلبی مینویسد که پاسخ این مسئله یا این ضرب المثل رایج بین ماست. بنا به این کتاب:

ناصرالدین شاه سالی یکبار (آن هم روز اربعین) آش نذری می پخت و خودش در مراسم پختن آش حضور می یافت تا ثواب ببرد.

در حیاط قصر ملوکانه اغلب رجال مملکت جمع می شدند و برای تهیه آش شله قلمکار هریک کاری انجام می دادند. بعضی سبزی پاک می کردند. بعضی نخود و لوبیا خیس می کردند. عده ای دیگ های بزرگ را روی اجاق می گذاشتند و خلاصه هرکس برای تملق و تقرب پیش ناصر الدین شاه مشغول کاری بود. خود اعلیحضرت هم بالای ایوان می نشست و قلیان می کشید و از آن بالا نظاره گر کارها بود.


سر آشپزباشی ناصرالدین شاه مثل یک فرمانده نظامی امر و نهی می کرد. به دستور آشپزباشی در پایان کار به در خانه هر یک از رجال کاسه آشی فرستاده می شد و او می بایست کاسه آن را از اشرفی پر کند و به دربار پس بفرستد.

روی آش کسانی که مورد توجه بودند روغن بیشتری می ریختند. پبنا بر این آن که کاسه کوچکی از دربار برایش فرستاده می شد کمتر ضرر می کرد و آنکه مثلا یک ظرف بزرگ آش (که یک وجب هم روغن رویش بود ) دریافت می کرد حسابی پوستش کنده میشد.


به همین دلیل در طول سال اگر آشپزباشی مثلا با یکی از اعیان و یا وزرا دعوایش می شد٬ آشپزباشی به او می گفت: بسیار خوب! بهت حالی می کنم دنیا دست کیه! آشی برات بپزم که یک وجب روغن رویش باشد! این به یک تهدید رایج تبدیل شد مثل اینکه بگوییم پوستت را میکنم , یا حسابت را کف دستت میزارم. حالا که به من بی احترامی کردی , برایت گران تمام خواهد شد.

منبع: کتاب سه سال در دربارایران

نوشته دکترفووریه




Komentarze


Subscribe Form

©2020 by Amir Ahli Laki. Proudly created with Wix.com

bottom of page