top of page

یاد آر ...

  • laksariamir
  • Jun 1, 2020
  • 1 min read

یاد آر ...

ای دوست دمی بنگر ، در سینه چو غم دارم

از دیده چو خون بارم ، این غم شده اشعارم

امروز گرفتارم ، آزرده و بیمارم

وین درد و غم خود را از سینه برون آرم

هر لحظه جدا گشتم ، از کودک و دلدارم

تا با وطنم باشم ، شمعی به شب تارم

در محفل آزادی ، آزاده و بیدارم

آزاده دلی برپا ، دلبسته و پر کارم

کاغذ قلمی دارم ، اندیشه شد ابزارم

وز این همه ناحقی ، عشق است پدیدارم

بر میهن و بر یاران ، همواره وفادارم

با مردم خود محکم ، برپا و چو دیوارم

گه ره شده دشوارم ،گه آگه و هشیارم

گه بی خبر و رسوا ، تنها و گرفتارم

بشکسته دلم گاهی ، گه از همه بیزارم

یزدان که ز یادم برد , مردم بشوند یارم

گر دست سیاهی ها ، خواهد که کند خوارم

گوید که ادا دارم ، گوید که ریا کارم

یک روز به خاک افتم ، ای مانده هوادارم

یاد آر ز اشعارم ، اندیشه و پندارم

اما چه ابا دارم ، یاد آر ز گفتارم

با هر نفس یاران ، من زنده و بسیارم

ای دوست ، هوادارم ، ای همره و همیارم

حافظ تو شو بر گنجم ، حافظ شو بر اسرارم

من دانه ای از مهرت ، در سینه خود کارم

امروز چو میکارم ، فرداست که بشمارم

میهن چو شود قاضی ، بر گفته و رفتارم

روزی بدهد بر من ، هر آنچه سزاوارم

با من تو مدارا کن ، این لحظه دشوارم

تنها سخنم بشنو ، ای دوست و غمخوارم

ای همسفر راهم ، این دم به تو بسپارم

یک روز نباشم من ، یاد آر ز اشعارم

ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) مرداد ۱۳۹۰

Comentarios


Subscribe Form

©2020 by Amir Ahli Laki. Proudly created with Wix.com

bottom of page