کیست در خواب و خیال

کیست در خواب و خیال

تو چه دانی که منم مانده در این خواب و خیال

گر که عمری ست جهان در پی رویا ی محال

تو چه دانی که خیال است تو را یا که مرا

قرنها بگذرد و ما همه اندر خم سال

طبقات گرچه همیشه سببی هست در کار

وای گر رهبری آید ز روانی بیمار

گر نمانیم همه انسان چو به قدرت برسیم

نیست فرق طبقات یا که ز دارا و ندار

بد وخوب در همه جا هست وهست در همه کس

به که آموخته با هم که نسازیم قفس

گر بسازی قفسی با دگران در خاطر

چه بدانی نرسد نوبت زنبور و مگس

گرچه دانی تو خودت همره با کارگران

چه جهانی تو بسازی که جداییم در آن

زورگویی چو شود ریشه کجا هست امید

در جدایی ست که بر پا شده فرصت طلبان

خفقان گر بشود راه رسیدن به هدف

همه تو خالی و بی مایه ، چه سودی ز صدف

برسی گرچه به قدرت چه رسد بر دگران

تو شوی شیر ژیان و دگران خورده علف

به که سازیم جهان را همه با هم همه جا به

تا که در نفرت و جهل مانده سراسیمه جدا

پیش رو بوده و هست مرحله ها از پیکار

قدمی هست به پیش وحدت انسانی ما

ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) دیماه ۱۳۹۰