کودک فداکار
در قصه بس شنیدیم , از کودک فداکار
در زندگی نگشتیم , از او چرا خبردار
تنها و خسته بیزار , او را که شد نگهدار
شرم است که ما ندیدیم دردش که بوده بسیار
در این جهان که حاکم , گردیده هر ستمکار
کی بوده سهم کودک , جز درد و رنج و آزار
هر گوشه کودکی هست ,آزرده دل و بیمار
در کوچه های حسرت , آواره زیر آوار
مادر پدر خدا برد , او ماند بجا عزادار
زخمی و دلشکسته , بی مونس و پرستار
بنشسته در کمینش , هر دم پلید و خونخوار
با ظاهری فریبا , حاکم و شیخ دیندار
این زندگی چرا شد , یکباره سخت و دشوار
این سینه از چه گردید , بر درد و غم چو انبار
شرم است که مانده تنها , در بند هر ریاکار
در بند جهل و وحشت , درمانده و گرفتار
بر کودکان بیاییم , گردیده یار و غمخوار
بر راه آدمیت , گردیده تا وفادار
هر گوشه منتظر هست , یک کودک فداکار
باید شویم من و تو , از نام او خبردار
ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) شهریور ١٣٩٣
یاسر ، پسر نوجوان کرد ایزدی است ، که پدر فلج خود را ، شش روز ، بدون آب و غذا ، در گرما و کوهستانهای سخت شنگال بر دوش کشید .
در جریان حمله داعش مردم از خانه های خود فرار کردند .
یاسر ، پدر خود را شش روز در دره ها و کوهها بر دوش کشید ، و با متانت و فروتنی می گوید ، کار زیادی نکرده است ، فقط اجازه نداده است پدر معلولش به دست داعش بیافتد
Comments