کردهای قهرمان
هست بسیار قصه و افسانه های جاودان
کی شود آن داستان کردهای قهرمان
هر طرف افسانه ای از قهرمانی ارمغان
گرچه بس این قهرمانان گشته بی نام و نشان
مردمانی پر ز ایمان ، سخت کوش و پر توان
پر غرور و پر شهامت، گرچه خلقی مهربان
هر زمان میهن پرستی شعله ور در سینه شان
خون به رگهاشان بجوشد از شروع زایمان
گرچه هر سویی ببینی خائنان و نوکران
کردها همواره بر پا بر علیهه ظالمان
گرچه آزادی نباشد مردمان را رایگان
کردها همواره بر پا در صف آزادگان
گرچه در آزادگی ها همزبان هستند ز جان
گشته اند از هم جدا در کشور و دین و زبان
کردها زیر ستم گه آشکار و گه نهان
در سرای خود چو مهمانند اسیر میزبان
گرچه ای بس دیده اند از حاکمان بی امان
ظلم و استبداد و ناحقی بجا هست همچنان
از پلیدی و سیاهی های حاکم هر زمان
نوبهار عمر کردا شد چو برگی در خزان
قاتلان هر سو بگیرند جان و ریزند خونشان
حق مردم زیر پا و آزار هست بر جانشان
یک طرف فقر است و بی چیزی و بی یک لقمه نان
یک طرف جنگ است و مرگ است هدیه ای از حاکمان
هر طرف فریاد مرگ است با طنینی از اذان
کی امیدی بود ولی بر مذهب و بر آسمان
هر زمان آماده پیکار و رزم ، پیر و جوان
هر طرف ویرانه گشت و هر طرف خونها روان
چاره ای باید بیاندیشیم با هم ، بی گمان
تا ز هر پهنای میهن ، حق رسد بر مردمان
مردم ایرانزمین از هر طرف از هر کران
هم صدا گردیم ما ، با کردهای قهرمان
ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) شهریور ۱۳۸۹
コメント