کجایند
هر مردم و هر باور و دین گرچه جدایند
در باور خود بسته به نوعی ز خدایند
یک فاجعه آمد همه دنبال دوایند
ای بس که در این خلوت خود گرم دعایند
مردم همه پرسند ز خدایان که کجایند
اینگونه چو درمانده و بی حرف و صدایند
دارو چو رسید و همه عاری ز بلایند
گویند همگی شکر خدا چونکه رهایند
هر گوشه بسی مرده و مردم به عزایند
بسیار ولی گشنه و محتاج غذایند
دانسته ندانسته بسی مانده به جایند
در فکر خدایند , کجا فکر روایند
ای بس که بدنبال خدا رو به هوایند
بر مهر خدایی که نبینند گدایند
دلبسته بر آن آب شراب یا که عصایند
یا منتظر باغ بهشتی و صفایند
ای بس به خدایان دگر خوش و رضایند
با مردم خود چونکه خدایی بستایند
وانان که به نامی ز خدا پر ز ریایند
بنشسته به دولت و ز مردم که سوایند
بس مردم آزاده در این صحنه به پایند
عاری ز خدایان و ز هر گونه ادایند
بس مردم و بس مذهب و ای بس که خدایند
در فاجعه اما همگی خواب و جدایند
ا.ه.ل.ایرانی - اهلی - اردیبهشت ۱۳۹۹
Commentaires