چرا شده

چرا شده

مپرس چگونه کشورم ، کنام اژدها شده

مگو که از ستم کنون ، در این وطن چه ها شده

که خاک پاک میهنم ، سرای کشته ها شده

که کار سخت و جان گداز , نصیب بچه ها شده

مگو بلای سرزمین ، ز قسمت و قضا شده

مپرس چرا بدون آب ، و خالی از غذا شده

مپرس چگونه سهم ما ، فریب و ناسزا شده

چرا نصيب مادران ، لباسی از عزا شده

مپرس چگونه زندگی ، تباه و پر جفا شده

اگر به نام آسمان ، سیاهی در خفا شده

به کام و آرزوی دل ، مپرس چه بیوفا شده

جدا از آدمیت و ، جدا ز هر صفا شده

اگرچه ارمغان دین ، فریب و ادعا شده

جواب دین به درد ما ، چه چاره جز دعا شده

چرا نشسته منتظر ، که درد ما دوا شده

ز یاوه گو چه بود امید ، از آنچه مدعا شده

اگر ستمگر هر زمان ، برای ما خدا شده

مپرس که جان کودکان، چه پر پر و فدا شده

اگر که مردمان کنون ، بپا و همصدا شده

به مهر یک خدا دگر ، چرا کسی گدا شده

مپرس که شهر بی نفس ، چگونه بی هوا شده

چگونه هر کجا پر از ، فریب و ناروا شده

چگونه رنگ این زمان ، سیاه و پر ریا شده

چگونه چهره های ما ، شکسته بینوا شده

از آن زمان که آسمان ، فریب پر حنا شده

که باور و امید ما ، بر این فریب بنا شده

و هر کسی به نام دین ، که با تو آشنا شده

اسیر چهره های شوم ، اسیر ربنا شده

مپرس چگونه سهم ما ، سیاهی و بلا شده

چگونه مکتبی پلید ، مرام پر جلا شده

در این سرای کیش مهر ، مپرس چنین چرا شده

ز ریشه های باور است، که هر که مبتلا شده

مپرس چگونه میهنت ، اسیر نابجا شده

چه مانده در عجب کنون ، تباهی تا کجا شده

چه چاره گر که آسمان، به این ستم بقا شده

جز آنکه دین و دولتت ، ز ریشه جابجا شده

از آن زمان که دولتی ز دین ما بپا شده

نشیب و درد زندگی بدون انتها شده

ز درد ریشه تک به تک ، کجا کسی رها شده

رها کسی نمی‌شود ، من و تو تا که ما شده

ا.ه.ل.ایرانی -اهلی- دیماه ۱۴۰۰