top of page

پناهندگی

  • laksariamir
  • Jun 21, 2020
  • 1 min read

Updated: Jul 31, 2020

پناهندگی

گریزان, به امید آزادگی

نصیبم شد این دم پناهندگی

رها کرده هر خانه و زندگی

شده در بدر با سراسیمگی

جدا از عزیزان و دلبستگی

رها یم ز عشق و ز دلدادگی

سراسر غم و پر ز افسردگی

روانم به راهی ز دیوانگی

امیدم ز شادی و سرزندگی

پناهی و دستی در افتادگی

گهی لقمه نان است در گشنگی

گهی ظرف آبی برد تشنگی

من اینجا نمانم ز یک دندگی

و با شرم و ذلت ، فرو مایگی

ندارم کس و همدمی خانگی

امیدی ز لبخند و همسایگی

ز هر سو نگاهی ز بیگانگی

به جانم چو آفت ز دل مردگی

چه دانی تو از یاس و در ماندگی

ز سرما و برف و ز بارندگی

شدم خسته از بوی گندیدگی

ز ظلم و تجاوز، و پوسیدگی

رسیدم به امید آسودگی

ز جانم رود یک دم این خستگی

من انسان و در راه جویندگی

رسیدم به اینجا ز بیچارگی

رهایی بجویم ز هر بندگی

شوم تا رها از همه بردگی

در این عهد ظلمت و خودکامگی

سکوتت چو ننگ است و شرمندگی

امیدم به مهر است و بخشندگی

که باشد بشر را برازندگی

ز خاطر مبر راه پایندگی

به دستم بده دست همبستگی

گریزان به امید آزادگی

نصیبم شد این دم پناهندگی

ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) مرداد ۱۳۸۹






Comments


Subscribe Form

©2020 by Amir Ahli Laki. Proudly created with Wix.com

bottom of page