top of page
Search
laksariamir

پناهندگي به تميستوكلس

۴۶۴ سال پیش از میلاد , روزیست که ایران به دشمن شماره يك خود, تميستوكلس , پناهندگی داد و یادگاری پسندیده برای جهانیان برجا گذاشت.


بیشک در طول تاریخ بشر, پناهندگی از یک سرزمین به سرزمینی دیگر به دلایل متفاوت, پیش آمده است. دولت هخامنشي ايران با دادن پناهندگي به تميستوكلس Themistoclesدشمن شماره يك خود، يادگار پسنديده اي از ايرانيان براي نسلهاي بشر باقی گذارده كه پس از ۲۵ قرن به عنوان اوج مدنيت و حقوق انسانها مورد احترام است. اين پناهندگي پر سر و صدا كه توسيديدسThucydides، ديودوروسDiodorus و پلوتاركPlutarch آن را براي نسلهای بشری بعد از خود شرح داده اند فصلی آموزنده از تاريخ عمومی را تشكيل مي دهد. تميستوكلس يك انديشمند، دمكراسي دوست، دولتمرد، و استراتژیست نظامی يونانی بود كه در اين زمينه ها اندرزهای بسيار از او به جا مانده كه بكار بسته میشوند. تميستوكلس بود كه در زمان اقتدارخود، با گوشزد كردن خطر گسترشگری ايرانيان به آتني ها، سطح استخراج معادن نقره يونان را چند برابر كرد و با درآمد حاصل ۲۰۰ كشتي سه رديف پاروزن Trireme (ترايريم = تريرم) ساخت و به اين وسيله قدرت دريايي یونان را ۳ برابر كرد و سپس در جريان لشكركشي خشايارشا به يونان در سال ۴۸۰ پيش از ميلاد، با زیرکی ، ناوگان ايران را وارد تنگه (كانال) كم عرض سالاميس ساخت و به دام انداخت.


تميستوكلس كه با تفکر خود به بقای استقلال يونانيان زمان خود کمک کرد, پس از جلوگیری از فتح شبه جزيره يونان بدست ایران ، خود گرفتار سیاست های داخلی بر سر قدرت شد و زیر فشار ها و پس از ترک آتن و اسپارت از ايران تقاضای پناهندگی كرد.


اردشير يكم (درازدست) شاه وقت از دودمان هخامنشيان در بيست و چهارم سپتامير سال ۴۶۴ پيش از ميلاد نه تنها به تميستوكلس پناه داد، بلكه فرمانداری شهر مگنسيا را هم به او سپرد و برايش يك مستمری سالانه برابر 50 تالنت Talent (تالان) نقره در نظر گرفت و از او خواست كه در عوض، نظرات و پيشنهادهايش را برای شخص او (شاه) ارسال دارد.


تميستوكلس به مدت چهار سال و چند ماه با احترام تمام در مگنسيا زندگی كرد و در سال ۴۶۰ پيش از ميلاد در ۶۵ سالگی درگذشت. بعدها كه از او رفع اتهام و اعاده حيثيت شد، يونانيان بقايای استخوانهايش را به آتن منتقل و در وطن دفن كردند.


ایران به دشمن شماره يك خود , تميستوكلس, پناهندگی داد و یادگاری پسندیده برای جهانیان برجا گذشت. غافل از آنکه چندین قرن پس از آن بسیاری از ایرانیان به کشورهای اروپایی از جمله یونان پناهنده شدند!


حال پناهنده


چه میدانی تو از حال پناهنده ، چه میدانی؟

ز هم میهن که در غربت در آزار است چه میدانی

برون از آن سیاهی ها ، بسویی چون گریزانی

به امید از پناه هستی و یک آغوش انسانی


به امید هوایی نو، چو یوسف سوی کنعانی

و میجویی تو انسانها ، سرودت را چو میخوانی

کجا اما رهایی هست ، در این فصل پریشانی

کجا اما رسی ناگه ، که هر سو هست هذیانی


فراری گشته از ظلمت ، چو آنجا نیست وجدانی

ز مزدوران و ماموران ، ز هر ظالم و هر جانی

ولی افسوس که اینجا هم، پر است از رنگ پنهانی

و اینجا هم رهایی نیست ، ز هر رفتار شیطانی


بسی بی نان و آب تنها ، در آن سوی فراوانی

بسی با کودکی خسته ، چرا اینگونه گریانی

بسی افتاده در بند ودوباره گشته زندانی

خشونت هست گهی اما ، و گه رفتار حیوانی


بسی مجبور که برگردند ، بسوی مرگ و ویرانی

بسی گردیده سیر از جان ، کجا از مرگ ترسانی

نباشد حق و انصافی ، نباشد عدل و میزانی

چو هستی با هزار امید ، در این خفت تو میمانی


چه از دستت برآید یا اگر داری تو امکانی

نمانیم منتظر یاران که تا گردیده بحرانی

بیا ای هموطن با هم ، دهیم یاری به ایرانی

بیاد آریم هر ایرانی، هر ایرانی ، هر ایرانی


ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) اردیبهشت ۱۳۹۰


---


پناهندگی


گریزان, به امید آزادگی

نصیبم شد این دم پناهندگی

رها کرده هر خانه و زندگی

شدم در بدر با سراسیمگی


جدا از عزیزان و دلبستگی

رها یم ز عشق و ز دلدادگی

سراسر غم و پر ز افسردگی

روانم به راهی ز دیوانگی


امیدم ز شادی و سرزندگی

پناهی و دستی در افتادگی

گهی لقمه نان است در گشنگی

گهی ظرف آبی برد تشنگی


من اینجا نمانم ز یک دندگی

و با شرم و ذلت ، فرو مایگی

ندارم کس و همدمی خانگی

امیدی ز لبخند و همسایگی


ز هر سو نگاهی ز بیگانگی

به جانم چو آفت ز دل مردگی

چه دانی تو از یاس و در ماندگی

ز سرما و برف و ز بارندگی


شدم خسته از بوی گندیدگی

ز ظلم و تجاوز، و پوسیدگی

رسیدم به امید آسودگی

ز جانم رود یک دم این خستگی


من انسان و در راه جویندگی

رسیدم به اینجا ز بیچارگی

رهایی بجویم ز هر بندگی

شوم تا رها از همه بردگی


در این عهد ظلمت و خودکامگی

سکوتت چو ننگ است و شرمندگی

امیدم به مهر است و بخشندگی

که باشد بشر را برازندگی


ز خاطر مبر راه پایندگی

به دستم بده دست همبستگی

گریزان به امید آزادگی

نصیبم شد این دم پناهندگی


ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) مرداد ۱۳۸۹


https://www.facebook.com/photo?fbid=10160249720023327&set=a.494707493326



2 views0 comments

Recent Posts

See All

Comentarios


bottom of page