پدر هستم
گهی من کارگر هستم ، گهی من پیشه ور هستم
گهی صیاد دریایم ، و گاهی برزگر هستم
گهی بی چیز و رسوایم ، و با درد کمر هستم
عرق ریزم و خون بارم، پی نان چون پدر هستم
گهی داسم گهی چکش ، گهی هم من تبر هستم
گهی دوزم ، گهی سازم ، همیشه پر ثمر هستم
شب و روزم چو در کارم ، و بازهم در ضرر هستم
ولی برپا و پر کارم ، چو میدانم پدر هستم
و با لبخند فرزندم ، تو گویی در ظفر هستم
شود شیرین تر این جانم ، تو گویی چون شکر هستم
گهی همسر و یک شوهر ، برادر یا پسر هستم
گرفت جلاد پدر از من ، کنون من بی پدر هستم
و در آزادگی ها هم ، کجا من خیره سر هستم
چو با آزادگان هر دم ، رفیق و همسفر هستم
امیدم از رهایی هست ، اگر چه در خطر هستم
چو دلخوش من به فردایم ، به فرزندم پدر هستم
گهی زندانی و در بند ، به دام ظلم و شر هستم
و در دست ستمکاران ، اسیر و در بدر هستم
و از فرزند دلبندم ، اگر من بی خبر هستم
بسوزد ریشه جانم ، چرا چون من پدر هستم
شکنجه گه شود جانم ، و گه زیر و زبر هستم
اگر بر چوبه دارم ، کجا من در هدر هستم
به یاد پاک فرزندم ، پر از شور و شرر هستم
چو میماند به جا فرزند ، اگر من یک پدر هستم
در این تاریکی و ظلمت ، کجا من بی نظر هستم
از این کشتار و این محنت ، کجا من مفتخر هستم
بیاموزم به فرزندم ، طرفدار بشر هستم
شود آزاده فرزندم ، اگر روزی پدر هستم
برای عشق فرزندم ، کجا من بی اثر هستم
ز هر خود خواهی و غفلت ، همیشه برحذر هستم
در این پیکار با ظلمت ، فقط همبسته تر هستم
شوم آزاده را همره ، و تا هستم پدر هستم
تو فرزندم کجا هستی ، چو من خیره به در هستم
اگر در دست جلادی ، پر از خون جگر هستم
شکستم من ولی از خشم ، کنون من شعله ور هستم
شوم برپا به یاد تو ، کجا بی تو پدر هستم
چو هست فرزند دلبندم ، پدر باشم ، اگر هستم
بدون پاره جانم ، بمیرم من ، مگر هستم
بدون کودک خود من ، سراپا بی گهر هستم
به فرزندم پدر هستم ، پدر هستم ، پدر هستم
ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) خرداد ۱۳۹۰
Comments