غرق شرم هستم و میسوزم من از اعماق دل چون شنیدم زانچه بگذشت بر تن پاک گوئل مادری زحمتکش از دین یهود و حامله رفته بر داری ز نفرت , حاکم از آن کی خجل اهلی
گوئل , یک مادر زحمتکش و بیگناه از یک اقلیت مذهبی, حامله بود وقتی که بدست یک جانی و با پروانه از دین و دولت نفرت پرپر شد.
صادق خلخالی در تیر ۱۳۵۹ در کمال شرم , از طرف امام جمعه و فرمانده سپاه به شیراز دعوت شد که چرا در این شهر اعدامی رخ نداده. در ظاهر برای محاکمه متهمان مواد مخدر به شیراز رفت ، و بدون همکاری حاکم شرع دادگاه انقلاب و دادستان انقلاب شیراز و بی آنکه پرونده ای را بررسی کند, در پنج ساعت بیست و چهار نفر را محاکمه و در جا چهارده نفر از را اعدام کرد. در این میان زنی زحمتکش از آرایشگاه زنانه , مادر ۴ کودک, حامله, نصرت گوئل طلیعی ,بیگناه و بدون داشتن کوچکترین پرونده اعدام شد.
بهانه این شد که مزدوران خلخالی در پی زنی به نام زهرا به جرم فحشا (که سالها بعد بدست دین و دولت ما حلال و همگانی شد!) بودند و در عوض گوئل را به دار کشیدند که دست خالی نباشند.
دختر خمینی در مورد رابطهی خلخالی و خمینی میگوید: «در سال ۱۳۴۲، در شبی که مشخص شد فردا میآیند و امام را دستگیر میکنند، جمعیت کثیری از مردم قم آمدند خانه ما. خانه پر شده بود از دوستداران امام که میگفتند ما اینجا میمانیم که آقا را نبرند و کسی هم به آقا بیادبی نکند. آقا داد زدند که «همه بیرون، لازم نیست». همه رفتند. در خانه را بستیم و آمدیم تو که دیدیم آقای خلخالی رفته یک گوشه خوابیده. گفت: «آقا مرا بکشید هم از اینجا نمیروم. میمانم و فردا مگر از روی نعش من عبور کنند و شما را ببرند». آقا اجازه دادند آقای خلخالی در خانه بماند. بعد هم رو کردند به ما و گفتند ما به اینجور آدمهای خالص نیاز داریم»
آیا سیاهی از این بیشتر هم هست ؟ از شما میپسرم, که به این دین و دولت پروانه این کشتار و ویرانی در کشور ما دادید و میدهید.
Comentários