top of page

ناپاک

  • laksariamir
  • May 29, 2020
  • 1 min read

ناپاک

کجا داند کس این حالم

چو بر جان دست ناپاک است

شکسته چون وجودم را

و قلبم اینچنین چاک است

مپرس از درد روح و جان

که میداند چه دردناک است

و در این سینه خونم

که میداند چه کولاک است

بر آن غارتگر منفور

تجاوز همچو خوراک است

تن من پاره ، غرق خون

بر آن نامرد چو پوشاک است

چو من افتاده و ویران

بیاندیشد که بیباک است

سراپا غرق در پستی

چه نیرومند و چالاک است

فشارد بر گلویم دست

تنم چون خس و خاشاک است

نشیند بر تنم خندان

سرم سابیده بر خاک است

و این وحشت و درد من

برایش همچو تریاک است

سیه تر از سیاهی ها

سیاهی گرچه ترسناک است

وجود و حق انسان گر

بدست پست و ناپاک است

تو گویی جان رنجورت

اسیر مار ضحاک است

به روح و جان و بر حقت

تجاوز بس اسفناک است

کجا بود راه انسانها

که ناپاک است و غمناک است

بر او شرم است ، سر و جانم

چرا اینگونه در لاک است ؟

و این دم خوشه خشمم

روان هر سو چو یک تاک است

شکست گر جسم و جانم را

اگر این سینه ام چاک است

سزای مرگ به ناپاک است

سزای مرگ به ناپاک است

ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) تیر ۱۳۹۰

Comments


Subscribe Form

©2020 by Amir Ahli Laki. Proudly created with Wix.com

bottom of page