نانت از نادانی است

نانت از نادانی است

من چه فهمانم تو را گر نانت از نادانی است

گر که نادان حاکم است دانا ولی زندانی است

کی روی در راه سخت و راه آزادی و حق

گر که جیبت پر، ز نادانی به این آسانی است

مردمان چون باور خود را سپردند بر شما

حقشان آیا کنون این دوره بحرانی است ؟

گرچه هست نام خدا بر لب و پر شد جیبتان

حاصلش بر زندگی مردمان ویرانی است

فقر و فحشا ، اعتیاد و کودکان بی پناه

هر طرف آوارگی هست رنج و بی سامانی است

اختلاس و دزدی و نابودی است و حق کشی

اینهمه از جهل و نادانی به ما ارزانی است

رهبر تو قاتلی هست نابکار و بی حیا

گرچه در چشمان تو او رهبری روحانی است

کی بفهمد او ز سوز بیکران مادران

همره او هر خیانت کار و مشتی جانی است

کی تو میفهمی بهای جان پاک مردمان

خون مردم گر به روی سفره ات مجانی است

میکشند آزادگان را، بند و زندان است و دار

گر تو خاموشی کنون از روی بی وجدانی است

با من از عدل خدا و دین و ایمانت نگو

همنشین با ظالم هستی این کجا پنهانی است

مرگ و کشتار است و زندان و تجاوز راه تو

راه تو بر ضد انسانها و بس شیطانی است

راه تو زنجیر جهل است بر تن انسانیت

راه من آزادگی هست ، راه من انسانی است

راه تو ویرانی است در میهن ایرانیان

راه من آزادی میهن و هر ایرانی است

راه تو راهی پلید است گر نمیدانی بدان

حاصلش عمری پشیمانی و سرگردانی است

من چه فهمانم تو را گر نانت از نادانی است

گر که نادان حاکم است دانا ولی زندانی است

ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) فروردین ۱۳۹۱