کشتن دیگر اندیشمندان , هرگز نشانی از توانایی یک اندیشه نیست
اهلی
میرزاده عشقی
گر که عشقی سخنی گفت از آن کی ترسید
کشته شد گرچه ز نفرت اثرش باید دید
آنکه بی حرمت و بی مایه ز مرگش خندید
ریشه اش خون و سیاهیست , ضررش باید دید
خون او ریخته اما قلمش کی خشکید
شعر و اندیشه بجا هست , ثمرش باید دید
تیر ماه آمد و با تیر سیاهی خوابید
بس که بیدار از آن تیر , شررش باید دید
هر که در محفل افکار و سیاست رقصید
در عمل هست که عیب و هنرش باید دید
گرچه تلخ است گهی طنز و کس از آن رنجید
پاسخش گر شده یک تیر نظرش باید دید
فکر انسان سفر زندگی است بی تردید
حاصل زندگی و این سفرش باید دید
هر که با کشتن اندیشه به قدرت چسبید
ریشه اش از ستم است و خطرش باید دید
ای بسی آمد و رفتند و زمان هم چرخید
هر که برجاست ز نقش و گذرش باید دید
گر که عشقی سخنی گفت از آن کی ترسید
کشته شد گرچه ز نفرت اثرش باید دید
ا.ه.ل ایرانی - اهلی - ۱۲ تیر ماه ۱۳۹۹
سید محمدرضا کردستانی، با تخلص میرزاده عشقی، (۱۲۷۳ همدان - ۱۳۰۳ تهران)، شاعر، روزنامهنگار، نویسنده و نمایشنامهنویس ایرانی دوره مشروطیّت و مدیر نشریه قرن بیستم بود؛ که در دوره نخستوزیری رضاخان، به دستور رئیس اداره تأمینات نظمیه (شهربانی) وقت، ترور شد. وی از جمله مهمترین شاعران عصر مشروطه و برخی او را خالق اولین اپرای ایرانی میدانند.
میرزاده عشقی از جمله نخستین و برجستهترین روشنفکران کرد عصر مشروطه بهشمار میرود که مدافع حقوق زنان بود و از آزادی زنان و حضور آنان در جامعه دفاع میکرد. از جمله میتوان به ارتباط میرزاده با انجمن نسوان وطنخواه و زنان آزادیخواهی همچون قمرالملوک وزیری اشاره کرد. برای مثال، به نوشته الیز ساناساریان در کتاب جنبش حقوق زنان در ایران، انجمن نسوان وطنخواه در اردیبهشت سال ۱۳۰۳، با کمک میرزاده عشقی تئاتری با مضمون دفاع از آزادی و رهایی زنان در پارک اتابک اجرا کرد.
زبیده جهانگیری، دختر خوانده قمر الملوک وزیری، در کتاب خود با عنوان «قمری که خورشید شد» مینویسد قمر به تشویق و دلگرمیهای میرزاده عشقی و عارف قزوینی، در اجرای کنسرتهای موسیقی اش در لاله زار مصمم میگردید و در برابر تهدیدهای مخالفان خود، از حمایت و پشتیبانی آنها برخوردار بود. چند شبی قبل از کنسرت معروف گراند هتل نامه تهدید آمیز برایش فرستاده بودند. نزدیکانش نیز به او هشدار داده بودند؛ ولی گوش قمر بدهکار نبود. هروقت بیم آن میرفت که منصرف شود دیداری با میرزاده عشقی یا با عارف تردیدش را برطرف میساخت.
در آغاز زمزمهٔ جمهوریت، عشقی دوباره روزنامه «قرن بیستم» را با قطع کوچک در هشت صفحه منتشر کرد که یک شماره بیشتر انتشار نیافت روزنامهاش توقیف شد و خود شاعر نیز به دست دو نفر در بامداد دوازدهم تیر ماه ۱۳۰۳ در خانه اش هدف گلوله قرار گرفت و در ۳۱ سالگی، چشم از جهان فروبست.
Comments