مکتب سیروس
آزادگی ، آیین وطن بود چو از مکتب سیروس
باید که رها گشته از این دست تجاوزگر ناموس
هر سو به صدا آمده این لحظه اگر ناله ناقوس
در کشور ما حکم خداوند شده چون سایه و کابوس
هر سو شده پر هر چه اجیر است و مزدور و سالوس
خوکان دغل باز برون آمده هر سو شده پا بوس
افسوس از آن حاکم ظالم و از آن رهبر منحوس
مارند و تمساح ، ولی در سر خود همچو دو طاووس
امروز که این ظلم و ستم از دل و جانت شده ملموس
گویند همه تقدیر شما هست و باید شده مأنوس
ایوای که از دین و خدا گشته دل و جان همه مأیوس
آزاده به پا هست و اگر هست، به خاک است و محبوس
در محفل آزادی ایران شده چون نور و فانوس
پایان تباهی شده نزدیک، شمارش شده معکوس
پوسیده اگر حاکم ظالم و شد این بر همه محسوس
باید که بر انداخت ز ریشه ، همه بیماری و ویروس
زنهار کنون ، گشته نیازی، چو به اندیشه مخصوص
گر حیله گران حاکم ما گشته دگر بار ، صد افسوس
آزادگی ، آیین وطن بود چو از مکتب سیروس
باید که رها شد از این دست تجاوزگر ناموس
ا.ه.ل ایرانی (اهلی) تیر ماه ۱۳۸۹
Comments