من چرا قربانی ام
روز عید آمد و رفت من همچنان زندانی ام
منتظر بر یک نگاه و چهره انسانی ام
من چه گویم با تو از این سینه توفانی ام
خود چو دانی بیگناهم , من زنی ایرانی ام
من اسیر حاکمان باور و نادانی ام
چون شدم برپا برای حق چنین قربانی ام
من اسیر دشمن دیرینه و شیطانی ام
گشته رنجور گشته خونین دیده بارانی ام
هموطن خواهم که دانی از غم و ویرانی ام
تا خبرگیری تو از این ماتم پنهانی ام
گرچه زندانبان مرا گوید که در مهمانی ام
روز عید هم درد و حسرت بوده است ارزانی ام
روز عید آمد و رفت من همچنان زندانی ام
منتظر بر دست مهر و چهره ای انسانی ام
ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) اسپند ١٣٩٢
Comments