مقیاس حق

مقیاس حق

هست دامی در جهان ما برای مرد و زن

چون فتادی اندر آن ، معیار عالم گشته ' من '

چون منم بهتر ز هر کس ، دیگرانند نا بجا

نیست بهتر از من و گر هست باشد آن خطا

گر تو بهتر از منی ، خود خواه هستی، من گواه

گر منم بهتر، تویی بی مصرف و در اشتباه

گر صدایت شد بلندتر از من, آن هست جیغ و داد

گر صدای من بلند تر شد ، تو هستی اهل باد

گر تویی هشیارتر ، داری افاده در طبق

گر تو باشی ساده تر ، احمق شود نامت به حق

کله خر هستی چو سرسخت و شجاعی در جدال

گر منم سرسخت تر، بی عرضه ای و بی خیال

دست و دل بازی اگر، ولخرج و پولت چون علف

یا خسیسی چون شوی اهل حساب در هر طرف

مال مردم خورده ای از من چو داری بیشتر

یا گدا باشی اگر از من شدی بی پول تر

گر تو زیبایی ، همیشه هست یک دوز و کلک

گر منم زیباتر، هستی زشت و هستی بی نمک

گر ز من پر کارتر ، حمال هستی یا خری

گر منم پرکارتر ، تو تنبل و تن پروری

گفتنی داری ، شوی پر حرف و بی بار و ثمر

گر نداری گفتنی ، بیکاره هستی ، بی هنر

سازگاری گر کنی در چشمم هستی خودفروش

اهل سازش نیستی با من ، کجایی پر خروش؟

بنگریم بر هر کجا گر دیده تنها روی خود

کی توان شد اهل حق یا کی توان آزاده شد

تا من هستم هر زمان مقیاس حق در این جهان

میشود پنهان حقیقت ، حق همیشه در زیان

ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) فروردین ۱۳۹۰