top of page
Search
laksariamir

مادر چرا خموشی


رنگ راستین جنگ سیاه تر از آن هست که بتوان تصور کرد.

----


تصور کن که مادر نیست ، پدر ، خواهر برادر نیست

که در دنیای تاریکی ، دگر چشمی به یک در نیست

تصور کن سیاهی را ، که جز آن رنگ دیگر نیست

بیاد آور تو انسانها ، نژادی چونکه برتر نیست

اهلی


دردآور است که مادر در عمق درد و سیاهی زمان امیدش را به انسانهای ناپیدا بسته....

مادر جزئیات فامیل دورتر را پشت کودک نوشته تا اگر کودک در این جنگ پلیدانه جانی بدر برد ، تنها نباشد....

----

مادر چرا خموشی ، پس با که من بنالم

مادر گرسنه هستم ، شیرت بکن حلالم

مادر مرو ز پیشم ، رحمی بکن به حالم

بی مهر تو در اینجا ، من طعمه شغالم

اهلی


---

شیرت بکن حلالم


مادر چرا خموشی ، پس با که من بنالم

مادر گرسنه هستم ، شیرت بکن حلالم


هستی تو خاک جانم ، سرچشمه زلالم

در آب و خاک جانت ، من همچو یک نهالم


مادر مرو ز پیشم ، رحمی بکن به حالم

بی مهر تو در اینجا ، من طعمه شغالم


مادر بگو ز فردا ، گر دیده ای تو فالم

دستم بگیر تو مادر ، پاسخ بده سوالم


من با تو پاک پاکم ، در اوج و در کمالم

من بی تو درد و رنجم ، مرگم و در زوالم


با بوی تن و مهرت ، در خواب و در خیالم

رویای دیدن تو ، گردیده پر و بالم


مادر چرا خموشی ، پس با که من بنالم

مادر گرسنه هستم ، شیرت بکن حلالم


ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) فروردین ١٣٩٢





Recent Posts

See All

نیکا

コメント


bottom of page