مادر فداکار
- laksariamir
- May 30, 2020
- 1 min read
مادر فداکار
در زندگانی بسیار ، بر جان بیاید آزار
مرحم به زخم جان هست ، یک مادر فداکار
بر روح و جان خسته ، هر دم شود پرستار
در سینه خود اما ، از هر چه غم هست انبار
همواره داده فرزند ، از کج روی ها اخطار
همواره قلب او را ، از عشق کرده سرشار
تا نیک و خوش بماند ، اندیشه ها و گفتار
آزادگی بیابد ، در فکر خود و رفتار
با کودکی گرسنه ، یا شوهری که بیکار
بی کودکان و دلدار ، از زندگانی بیزار
گه با دعا نشسته ، گرم سخن به دادار
از هر بلا و آزار ، فرزند من نگهدار
گاهی به روی در چشم ، شاید نیاید اینبار
گه منتظر و جویا ، تا شاید آید اخبار
افتاده گر که فرزند ، در دست یک تبهکار
گردیده زندگانی ، یکباره همچو آوار
گه با دلی پر از خون ، درمانده و عزادار
فرزند من چرا شد ، در بند و یا که بر دار
گه خود به بند افتاد ، در بند یک ستمکار
در پوست کی بگنجد ، از آرزوی دیدار
از کودکی به فرزند ، گردیده یار و غمخوار
در راه کودک خود ، حاضر به جنگ و پیکار
در عمق هر سیاهی ، از مادرت تو یاد آر
بهتر چه یادگاریست ، از مادری فداکار
ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) آبان ۱۳۹۰
Comentários