top of page

فرزاد انصاری فر

  • laksariamir
  • May 23, 2020
  • 1 min read

فرزاد انصاری فر شرم است که قصه درد , اول نبود و آخر این لحظه غرق خون است , فرزاد انصاری فر رفتی چرا تو فرزند , چشمان چو مانده بر در درد است به جان خواهر , داغ است به جان مادر درد است تو را پدر جان , جانباز مرز کشور از دین و دولتی پست , از پشت خورده خنجر فرزاد نبوده دشمن , فرزاد نبوده کافر فرزاد نبود مسلح , فرزاد نبوده خودسر من با که گویم این درد , غرق است به خون چو پیکر کی شد روا به میهن , این قتل چندش آور آبان مرگ تو را برد , رفتی تو پیش از آذر دریای درد میهن , با هم شدیم شناور کشتند با گلوله , از پشت زدند و بر سر این هست نشانه ای از , یک دولت ستمگر ایرانی ام و از داد , خواهم که گشته داور من دشمنم به بیداد , خواهم رسد که کیفر من دادخواهم این دم , از مرگ این برادر از درد میهن خود , از مرگ هر دلاور از هر که کشته فرزاد , گر پاسدار و افسر یا بود ز دین و دولت , یا بوده گر که رهبر از بهبهان که خاکش , گردیده جانش بستر بر پا به ناروا شد , بر ریشه های باور باید شویم به پا ما , همپا و یار و یاور تا ناروا و ناحق , بر کس نمانده دیگر ا.ه.ل.ایرانی - اهلی- خرداد ۱۳۹۹





Recent Posts

See All

Comments


Subscribe Form

©2020 by Amir Ahli Laki. Proudly created with Wix.com

bottom of page