علی حیدریان
- laksariamir
- Jun 4, 2020
- 1 min read
علی حیدریان
-------------
در ظلمت و تاریکی این شب بی امان
پر پر شد افسوس جان پاک حیدریان
از هر شکنجه و از دردهای بی کران
بس داستانها گفت علی از جانیان
دژخیم سنگدل اندر کار شد له له زنان
تا بشکند جانش ز هر رنج و زیان
ای بس که ماند ناگفته و ای بس نهان
درمانده ام کنون، عاجز ز هر شرح و بیان
گردیده مرگ چو آزادی بر آزادگان
آزاد شد او چون دگر اعدامیان
میپرسم این دم از زمین و آسمان
با من بگو جرمش چه بوده این میان
من دلخوشم ، شاد است کنون روح و روان
د ر دل به یاد داریم چو ما حیدریان
ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) اردیبهشت ۱۳۹۰
Comments