عارف عارف کیا
- laksariamir
- Aug 9, 2020
- 4 min read
یه دل میگه , یادت بیار , از عارف و از , صدای یار
یه دلم میگه , چرا چرا , دوریم ز میهن , ما بیقرار
در غربت هستیم , دور از دیار , با سوزی در دل , پر از شرار
یادی کنیم ما , از عارف , در اینجا , با میهن امروز , تو عارف, بیاد آر
اهلی
سلطان قلبها , تو بودی , کجایی کجایی
در قلب میهن, همیشه , تو داری , چو جایی
رفتی از ایران و تلخ است , برایت جدایی
در آسمان وطن کی ولی بود خدایی
اهلی
خوش صدا بود با صدایی بی ریا
سبک خود داشت عارف عارف کیا
غرق غربت کی شد از میهن جدا
یادمان آرد ز میهن هر کجا
اهلی
عارف عارف کیا از پدر و مادری با اصالت اردبیلی در تهران متولد گردید(زادهٔ ۱۹ مرداد ۱۳۱۹ در تهران) و از خوانندگان موسیقی پاپ ایرانی و آفرینندهٔ سبک خاصی در موسیقی پاپ ایران است که پیش از آن سابقه نداشته، بعدها این سبک خاص در میان مردم به نام تهحنجرهای شهره شد. و بعد ها، لقب «سلطان قلبها» به او داده شد. عارف نزدیک ۹۰۰ ترانه خوانده که علاوه بر فارسی به زبانها و لهجههای مختلف نیز میباشند
مادرش متولد و ساکن باکو و در دانشگاه مسکو رشتهٔ دندانپزشکی را گذرانده بود؛ مادربزرگش نیز اُپرا میخواند و علاقهٔ فراوانی به اشعار به آذری برگردانده شدهٔ نظامی و خاقانی داشت. با شروع جنگ جهانی دوم بسیاری از خانوادههای ایرانی به جنوب ارس (ایران) کوچانده شدند. پس از این کوچ اجباری مادرش مجبور شد دانشگاه را نیمه کاره رها کند، او با پسر عموی خود ازدواج نمود و نتیجه این ازدواج عارف بود. پدرش رانندهٔ کامیون بود که در آن زمان از مشاغل سخت و مهم محسوب میشد
خیلی زود به دلیل اختلاف در طرز تفکر، پدر و مادرش از هم جدا شدند و عارف در ابتدا مجبور شد که دور از محبت مادرانه، در کنار نامادری زندگی نماید. قحطی و کمبود مواد غذایی (به دلیل وقوع جنگ جهانی دوم) و کمتوجهی به بهداشت، باعث شیوع مرض در ایران شده بود که عارف به مریضی سختی دچار شد. به همین خاطر مادرش توانست سرپرستی او را بگیرد.
عارف ۳ ساله بود که زندگی تازهای را در کنار خانوادهٔ مادرش (در خیابان نادری، کوچهٔ شیروانی؛ در چهارراه استانبول) شروع کرد. زبان اول در این خانواده آذری بود، حتی پدر بزرگ و مادربزرگش زبان فارسی بلد نبودند شرایط زندگی آنها از نظر مالی چندان خوب نبود اما همه تلاش میکردند که کانون خانواده گرم باشد
تنها دلخوشی این خانواده گوش دادن به یک رادیوی لامپی با مارک AGA بود که همیشه بر روی موج رادیو بادکوبه تنظیم شده بود. این رادیو هر روز از ساعت ۶ صبح تا شب روشن بود که مشتری اصلی آن داییاش بود. از این رادیو علاوه بر آهنگهای آذری و غربی، گاهی اوقات نیز اُپراهای معروف اروپایی پخش میشد. مشهورترین خوانندگان آذری که رادیو بادکوبه صدای آنها را پخش میکرد عبارت بودند از: رشید بهبودوف، بُلبل، گل آقا، شوکت و فاطمه. اینها اساتیدی بودند که صدایشان تعلیم دیده بود و هیچگاه «خارج» نمیخوانند. همین امر باعث شد تا عارف مخفیانه از این استادان تقلید کند و ناخودآگاه «درست خواندن» و «میزان خواندن» و «کوک خواندن» را فرا بگیرد
عارف در دوران تحصیل در کارخانه لاستیکسازی بیاف گودریچ به عنوان کارگر ساده مشغول به کار شد. از آنجایی که در هنرستان زبان آلمانی را فراگرفته بود، خیلی زود در کارخانه پیشرفت کرد. پس از فارغالتحصیلی و مشمول شدن، عارف از کارخانه استعفا داد و پیگیر معافیت خود گردید.
عارف پس از دریافت دیپلم، جهت کسب درآمد ۴ گزینهٔ متفاوت را در مسیر خود میدید:
نقاشی: عارف به همراه یکی از دوستانش که یک نقاش حرفهای بود مدتی را به طراحی بیلبوردهای تبلیغاتی پرداخت که از این راه نیز درآمد کسب کرد.
فوتبال: عارف در دوران جوانی فوتبال را بسیار دوست داشت اما در آن زیاد درخشان نبود. به دلیل اینکه «چپ پا» بود به راحتی میتوانست در فوتبال غیرحرفهای آن زمان (اواخر دهه ۳۰ خورشیدی) رشد کند و حتی به تیم ملی برسد.
خوانندگی: عارف هیچ وقت تصمیم نداشت این هنر را رها کند و نمیخواست اشتغال باعث کمرنگ شدن علاقهاش به خوانندگی شود.
ادامه فعالیت در رشته درودگری: از آنجایی که عارف رشتهٔ درودگری را به صورت علمی فراگرفته بود، میتوانست در مشاغل مرتبط با این رشته فعالیت نماید. برای همین در «آزمون استخدام دبیر» شرکت کرد و در بین ۸۰۰ نفر شرکتکننده در بین ۱۰ نفر ممتاز قرار گرفت و به عنوان دبیر به هنرستان صنعتی قزوین معرفی گردید.
اولین ترانهٔ عارف که بر روی صفحهٔ گرامافون ضبط شد، ترانهای دوصدایی همراه پوران بود که «هفت آسمون» نام داشت. این صفحه در سال ۱۳۴۱ خورشیدی منتشر گردید و باعث شد عارف به اوج شهرت و محبوبیت برسد. او برای خواندن این ترانه یک چک به مبلغ ۱۰۰۰ تومان را از مدیریت کمپانی رویال به عنوان دستمزد دریافت کرد.
عارف هنگام ضبط این ترانه هنوز به شغل معلمی مشغول بود. با وقوع تصادف و اخراج آبرومندانه از هنرستان، عارف تلاشی برای بازگشت به این شغل نکرد، چرا که حقوق ماهیانهٔ او به همراه اضافه کار و همچنین تحمل مسیر طولانی و خطرناک حدود ۹۰۰ تومان بود. اما او توانسته بود برای اجرای یک ترانه در عرض نیم ساعت ۱۰۰۰ تومان دریافت نماید. این اغاز ماجرای خوانندگی عارف بود.
عارف در اوایل دههٔ ۵۰ خورشیدی اقدام به تأسیس دفتری به نام بهکده نمود و از دیگر خوانندگان دعوت کرد تا بهطور متناوب به بیمارستانها و آسایشگاههای روانی سرکشی کنند و برای بیماران به صورت رایگان برنامه اجرا کنند. آغاسی، سوسن و پوران از جمله کسانی بودند که دعوت عارف را پذیرفته بودند.
با اجرای بیش از ۹۰۰ ترانه, تحمل سختیهای کودکی, پس از ۱۳۵۷, عارف بدون اندوخته مالی آواره به امریکا, انگلیس و دوبی شد.
در تاریخ ۲۷ تیرماه ۱۳۹۵ خورشیدی در برنامهای موسوم به بهترینهای عارف، ۲۰ ترانهٔ وی انتخاب گردید.
سلطان قلبها
عشق تو نمیمیرد
حالا خیلی دیره
ای خدا حرفی بزن (ایخدا، آه ایخدا)
گل گلخونه
ای خدا
خواب ستاره
دریاچهٔ نور
قصر صدف
حالا باز دوباره من
عشق
کوچولو
باغ بارون زده
ای دل، ای دل
گریه نکن
سرباز کوچولو
گریه بس کن
همه چیم یار
صدایم کن
سراب
عارف قبل از دریافت دیپلم ازدواج کرد. او ۴ بار ازدواج کرده که حاصل آنها ۴ دختر به نامهای سهیلا، سابرینا، نازلی و نیکیتا است که در اروپا و آمریکا زندگی میکنند. او همچنین یک پسر (به نام سهیل) داشت که در سن ۴۱ سالگی به دلیل سرطان لوزالمعده در آلمان درگذشت

Commentaires