top of page

صادق هدایت

  • laksariamir
  • May 24, 2020
  • 1 min read

Updated: Jun 20, 2020

صادق هدایت کی قلم یاری دهد تا من بگویم ماجرایت کی توانم من نویسم از شکوه بیصدایت جان و روحم گشته لرزان از سکوت ناله هایت درد جانت, درد جانم کرده همچون خاک پایت بر خدایان کی نیازت , آدمی شد اتکایت آدمیت تکیه گاهت , شد عدالت رهنمایت از درخت زندگانی , مانده برجا شاخه هایت مانده برجا ریشه هایت , ریشه اندیشه هایت فقر انسانها تو دیدی و چشیدی از قضایت سرنوشتت گرچه بود در دست پاک بی خدایت گرچه جانت شد اسیر دست جمعی بی کفایت کی زبان دشمن بیگانه را کردی حمایت هر مقاله, هر کتابت, هر اثر یا نامه هایت مانده برجا جای پایت , جای پای آشنایت آن ولنگاری و چنگال , آن محلل , لاله هایت صورتکها , حاجی آقا, بوف کور , آرند هوایت گرچه گه از زندگانی گم شد عشق و اشتهایت ای دریغا هر که بشکست قلب پاک و باوفایت بشکند صد دوش دیگر , بار دوش بینوایت درد بی پایان مردم , شد چو درد بی دوایت شهر غربت, شهر عشاق, گرچه شد عمری سرایت قلب انسانهای بیدار , مانده جزو خانه هایت از همان شهری که صادر کرده بر ما یک ولایت آدمیت زنده شد از مهر جان دلربایت آنچه دیدی, آنچه گفتی, آنچه کردی در نهایت یادگاری شد به انسانها , ز جان پر بهایت اشکم این دم میکند جان سوی جانت گر هدایت مست طنزت بود و آن اندیشه های بی ریایت ا.ه.ل ایرانی -اهلی -اردیبهشت ۱۳۹۹





Comments


Subscribe Form

©2020 by Amir Ahli Laki. Proudly created with Wix.com

bottom of page