شیرین علم هولی
سراپا شرم هستم من و غمگین
چه ها بگذشته بر امثال شیرین
به بند افتاد با مزدور چرکین
شب و روزش شکنجه بود و ننگین
به نامی از خدا و نامی از دین
تجاوز شد به جانش، ننگ و نفرین
سراپا زخمی و بشکسته ، خونین
ولی همواره بر آینده خوشبین
علم هولی چو هم رزمان دیرین
سرآخر شد به داری سرد و چوبین
کجا آزادا ای را هست تضمین
چو بنشینیم چه دارا یا که مسکین
کنون بر دوش ما هست بار سنگین
ز هر آزاده پاک همچو شیرین
ا.ه.ل. ایرانی (اهلی) اسفند ۱۳۸۹
Comments