(شیر و شغال)
کسی دید شیری میان شکار
که کشتش یکی طعمه بهر ناهار
بخوردش پس از آرمیدن برفت
و ته مانده طعمه بر روی دشت
شغا لی برون آمد از بیشه ها
دوید سوی ته مانده لاشه ها
به خود آمد آن کس ز اندیشه پر
منم شیر یا هستم آن لاشخور
چو زحمتکشم ، با عرق های خویش
همان کرده زیور سرا پای خویش
ز ایران و مصر تا به چین ختن
همیشه بود جنگ بین دو تن
یکی بی خیال و یکی با هنر
یکی سست و تنبل یکی کارگر
ا.ه . ل. ایرانی (اهلی) در ۱۲ سالگی
Komentarze