top of page

شهر هرت

  • laksariamir
  • May 28, 2020
  • 1 min read

شهر هرت

اگر پرسی که شهر هرت کجا هست

تو را گویم که نامش آشنا هست

چه خوش مردم که قانونی ندارد

فقط قانون ز مردان خدا هست

در آن رنگین کمان دارد و اما

سیاه هست هفت رنگش هر کجا هست

وطن در آن فقط خاک است و ویران

و اما خاک آن بس بی بها هست

در آن موسیقی و آواز و رقصش

فقط بانگ عزا و ناله ها هست

ندارد جایی از لبخند و شادی

و تنها زیور آن گریه ها هست

به جای شادی و خوشبختی و مهر

در آنجا تا بخواهی از بلا هست

در این شهر ارمغان است چون مقوا

فقط کاغذ اگر هست پول ما هست

در آنجا روضه خوانان گشته حاکم

در آن آزاده اما کی رها هست

در این شهر پر شد از دستان ناپاک

و هر سو کودکانی بی نوا هست

ز پندار و ز گفتار و ز کردار

کجا نیک است سراسر چون خطا هست

اگر حق بیان نیست ، مرده گر عشق

پر از نیرنگ و لاف و ادعا هست

برای اختلاس ، دزدی ، جنایت

پر از کار است و جمعی خود نما هست

برای کارگر ، زحمتکش آنجا

نه کاری هست و نه آب و غذا هست

اگر هست اعتیاد و فقر و فحشا

کجا بیماری است اینها شفا هست

شکنجه هست ، تجاوز ، دار و زندان

ولی در شهر هرت اینها روا هست

بهشت است چون جهنم ، زندگی مرگ

پلیدی ها و نیکی جا بجا هست

خلایق هر چه لایق شد در این شهر

سزاوار است به هر کس بیصدا هست

خرد ، آزادگی و حق اگر نیست

مپرس از من چنین شهری چرا هست

مپرس دیگر ز من این شهر کجا هست

چو خود دانی که اینجا آشنا هست

ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) اسفند ۱۳۹۰

Comments


Subscribe Form

©2020 by Amir Ahli Laki. Proudly created with Wix.com

bottom of page