ستودنی - ١- مادر کجایی
تنها شدم ای مادر من پس تو کجایی
چشمم به در است تا که تو هم خانه بیایی
خواهم که تو آغوش محبت بگشایی
بی خانه شدم بی تو چو ما را تو سرایی
بی مهر تو در خانه نماند شور و صفایی
خالی شده از بوی تنت نیست هوایی
این رسم کجا هست که ز فرزند جدایی
مادر تو جدا از من و از خانه چرایی
گفتند که دعا کن که رسد رحم و شفایی
گر بوده خدا همره ظالم چه دعایی
دانم که سراپا تو پر از مهر و وفایی
دانم که تو در یاد من و عاشق مایی
خواهم که به جانت برسد آب و غذایی
تا زنده بمانی و به پیشم تو بیایی
ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) آذر ١٣٩١
Comments