ستار بهشتی
امروز که شنیده ام ز اخبار
بیحال شدم ز مرگ ستار
باریده ز دیده ام چو رگبار
درد است فقط به روی رخسار
خشکیده قلم در این شب تار
در دل پر خون به جای اشعار
ستار نبود مریض و بیمار
ستار نبوده اهل سیگار
در زیر شکنجه ها و آزار
کشتند اگرچه کرده انکار
گفتند چرا نکرده اقرار
هستند چو بی حیا و مکار
این مرگ نمانده بر کس اسرار
چون کار ولایتیست خونخوار
ویلاگ نویس و اهل پندار
آزاده دلی به فکر پیکار
مرگ است ز دولت ریاکار
فقر است و هست حجاب اجبار
یک سو غم سیل و زیر آوار
یک سو خبر است ز بند و کشتار
غم پر شد و سینه ها چو انبار
از بند و شکنجه ها و از دار
امروز که شنیده ام ز اخبار
بیحال شدم ز مرگ ستار
ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) آبان ۱۳۹۱
خانواده ستار بهشتی می گویند: ستار هیچ گونه مریضی نداشت با پاهای خودش رفت زندان اما از پلیس امنیت به ما زنگ زدند و گفتند بروید یک قبر بخرید و بعد بیاید جنازه ستار را ببرید. ستار به جرم بیگناهی رفت. ستار سالم بود....
سایت کلمه، خبری منتشر کرده است مبنیبر اینکه صبح امروز ماموران پلیس امنیت به خانواده ی ستار بهشتی، زندانی سیاسی که هفته پیش بازداشت شده بود، اطلاع دادند که این جوان 35 ساله جان خود را از دست داده و آنها باید روز آینده برای دریافت پیکرش مراجعه کنند.
هنوز کسی اطلاع دقیقی از درستی این خبر ندارد و بسیاری از کسانی که این خبر را در سایت کلمه خوانده اند هم پرسش های زیادی در ذهن شان به وجود آمده و با تردید به خبر نگاه می کنند. یکی از دوستان ستار بهشتی در این باره می گوید همه امید من این است که فقط خواسته باشند خانواده را بترسانند، نمی توانم خبر را باور کنم و فقط آرزو می کنم فردا که خانواده به کهریزک مراجعه می کنند این خبر تکذیب شود اما خانواده ستار بهشتی با اضطراب نگرانی به سوال ها پاسخ می دهند و می گویند به ما گفته اند بروید قبر بخرید و فردا بیاید پزشکی قانونی کهریزک جنازه ستار را تحویل بگیرید. .
ستار بهشتی وبلاگ نویس ۳۵ ساله ای بود که پیش از احضار شدن در وبلاگ خود نوشته است:
دیروز بنده را تهدید می کنند به مادرت بگو به زودی رخت سیاه باید بپوشد، دهان گشادت را نمی بندی می گویم کاری انجام نمی دهم که لازم به بستن دهانم باشد می گویند وراجی زیاد می کنی، می گویم چیزی که می بینم ومیشنوم می نویسم، می گویند هرکاری بخواهیم می کنیم هررفتاری را انجام میدهیم شما باید خفه شوید و اطلاع رسانی نکنید وگرنه خفه خواهید شد بدون نام ونشان!
برخی از سایت ها نیز پیشتر از آثار ضرب و شتم بر بدن ستار بهشتی خبر داده بودند.
گفتگوی مسیح علی نژاد با خانواده ستار بهشتی را در مورد جزییات این واقعه بشنوید:
خانم بهشتی در مورد ستار بهشتی بعد از اینکه سه شنبه خبر بازداشتش منتشر شد می خواستم ببینم آخرین اطلاع تان چه هست ظاهرا خبر خوبی دریافت نکردید؟
سه شنبه هفته گذشته دوازده ظهر آمدند ریختند توی خانه و برادرم را بردند. بدون هیچ جرمی و بدون هیچ مدرکی. هیچی هیچی.... پشت ماشین شان هم نوشته بود گروه سیاسی فتا. همین و السلام. ما نه یک تماسی داشتیم. دست های برادرم را هم از پشت بسته بودند. دیروز یک آقایی به اسم نجفی آمده بود شماره من و شوهرم را گرفته بود که پیگیر کار آقای ستار بهشتی باید بیاید. دیروز می خواستند ماشین دنبال شوهرم بفرستند، شوهرم گفته خودش می رود. امروز صبح شوهرم رفته بود به او گفتند آقای ستار بهشتی مشکلی داشته، شوهرم گفت نه هیچ مریضی نداشت. واقعا هم برادرم هیچ مریضی نداشت، نه سیگاری می کشید حتی یک قرص سر درد هم نمی خورد. بدش می آمد. فقط اضطراب داشت همین .
خب بعد از این به همسر شما چه گفتند؟ آیا گفتند اتفاقی برای برادر شما در زندان افتاده است؟
به شوهرم گفتند بروید مادر و خواهرش را آماده کنید، قبر بخرید، فردا با ما هماهنگ کنید بیاید کهریزک جنازه را تحویل بگیرید. همین و هیچ چی دیگه نمی دونیم.
آخرین باری که مادرتان توانستند با ستار صحبت کنند کی بود؟
همان روز سه شنبه بود ساعت دوازه ظهر هیچ تماس دیگری با ما نداشت. هیچی.
آنطور که در خبرها خواندم محل زندگی شما رباط کریم بوده می توانم بپرسم برادر شما را کجا بردند و محل نگهداری برادر شما کجا بود؟
آن روزی که آمده بودند مادرم گفته بود بچه مرا کجا می برید گفته بودند تهران، مادرم گفته از کجا بفهمم ، مگر تهران کوچک است؟ آنها گفتند به شما خبر می هیم به شما زنگ می زنیم. همین، هیچ چی نمی دونیم. من برادرم را ندیدم.
آیا اصلا کسی به شما گفتند که برادر شما را به چه اتهامی دستگیر کردند؟
جرمی نداره نمی دانیم. به شوهرم گفتند خفه شو نپرس، شوهرم اصلا برادرم را ندیده بود، فقط بچه مرا دیده بود و گفته بود هر موقع من بنیامین را می بینم انگار سحر را می بینم ...من برادرم را ندیده بودم.
الان صدای گریه مادرتان را می شنوم آیا برای پیگیری جسد کاری کردید؟
من مادرم ناراحتی قلبی دارد، جنازه را نبیند می میرد. مادر من دوام نمی آورد
ستار بهشتی در روزهای قبل از دستگيری در وبلاگش : «ديروز بنده را تهديد می کنند به مادرت بگو به زودی رخت سياه بايد بپوشد، دهان گشادت را نمی بندی... هرکاری بخواهيم می کنيم... شما بايد خفه شويد و اطلاع رسانی نکنيد وگرنه خفه خواهيد شد بدون نام ونشان!... روز و شب تلفنهای تهديدآميز قطع نمی شود... بنده به عنوان يک ايرانی می گويم من نمی توانم در برابر اين همه مصيبت سکوت کنم. بنده می گويم آقايان شما زياد وراجی انجام می دهيد و با اين اراجيف کشور را به نابودی کشانديد. من سکوت نمی کنم حتی اگر قرار به رسيدن لحظه مرگ من باشد در هرکجای دنيا که باشم و تهديد از طرف هرکسی باشد برای بنده اهميت ندارد. آقايان دهانتان را ببنديد ظلم نکنيد تا افشاگری نکنيم.
ابوالفضل عابدینی پس از اعلام شهادت در رابطه با شکنجه ستار بهشتی به زندان اهواز تبعید شد
ابوالفضل عابدینی، زندانی سیاسی که به ۱۱ سال زندان محکوم شده است، امروز (۱۵ اکتبر، ۲۵ آبان) بدون اطلاع قبلی به زندان اهواز منقل شد.
وی که از اسفند سال ۸۸ در زندان به سر میبرد، تا کنون اجازه مرخصی نداشته و اخبار رسیده حاکی از آن است که مقامات به تازگی با مرخصی وی موافقت کرده بودند.
وی در زمان انتقال به زندان اهواز، به دلیل تبعید و انتقال غیرقانونی به اعتصاب غذای نامحدود دست زده است.
ابوالفضل عابدینی، یکی از زندانیان بوده است که با حضور در دادسرا، در رابطه با آثار شکنجه بر بدن ستار بهشتی شهادت داده بود. وی در زمان حضور در دادسرا از مسئولین قضایی خواسته بود که عاملان و آمران این واقعه مانند، آمران فاجعه کهریزک به دست فراموشی سپرده نشوند و به بالاترین مقامات حکومتی نرسند.
ابوالفضل عابدینی نصر به هنگام ترک بند ۳۵۰ ضمن سخنانی گفته است: بارها بعنوان شاهد به بازپرسی ویژه احضار شده و روایت خود را از شنیدهها و دیدهها و آثار شکنجههای ستار بهشتی گفتهام و همچنین در حضور بازپرس تاکید کرده که مانند پروندههای قبل (اشاره به حوادث کهریزک) نباید جای شاهد با قاتل در پرونده عوض شود و قاتل نباید همچون دفعات قبل تا بالاترین مقامات ارتقاء پیدا کند.
در همین راستا روز پنج شنبه زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین با برگشت دادن ظرفهای ناهار و شام از ابوالفضل عابدینی حمایت کرده و به اقدامات غیر قانونی مقامات قضایی و زندان اعتراض کردهاند.
زندانیان سیاسی این بند پیش از این نیز در شهادت نامهای از آنچه که دربارهی شکنجه شدن ستار بهشتی دیده بودند خبر داده و تصریح کرده بودند که آثار شکنجههایی که این وبلاگ نویس دربارهی آن سخن گفته بود را مشاهده کردهاند.
ابوالفضل عابدینی فعال حقوق بشری و کارگری فروردین ماه ۱۳۸۹ توسط دادگاه انقلاب اهواز به اتهامات ارتباط با دول متخاصم، فعالیتهای حقوق بشری و تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانههای بیگانه به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم و یک سال بعد از صدور حکم اول، بار دیگر از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسهای به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری دیگر محکوم شد، این در حالی بود که او در پروندهی قبلی نیز به همین اتهام محکوم به زندان شده و در حالی سپری کردن این محکومیت بود. او در طول دوران محکومیت ۱۲ سالهاش بند ۶ زندان کارون و بند ۳۵۰ زندان اوین از حق استفاده از مرخصی با وجود داشتن بیماری قلبی محروم بوده است. وی نزدیک به ۵ ماه نیز در سلولهای انفرادی بند ۲ الف سپاه پاسداران به سر برده بود
Comments