ساز و قلم
- laksariamir
- Jun 9, 2020
- 1 min read
Updated: Jul 3, 2020
ساز و قلم قلم و ساز به دستم دارم تا پیامی به شما بسپارم قلم از ساز دمی رقصان است ساز اما ز قلم گریان است لحظه ای چون بگشایم من بال ساز همراه و قلم در دنبال قلمم گه بکند پروازی سازم اما زند هردم سازی با قلم گر که سرودم یک دم کی پی یار شدم یا همدم قلم آگاه کند انسانها ساز شادی بدهد بر جانها خواب نیست چون قلمم هست پرکار ساز یاری دهد و من بیدار خسته گردم چو ز هر چون و چرا ساز بیدار کند جان مرا تپش قلب قلم گشته سرود به هر آزاده فرستد چو درود چه بگویم به تو من از سازم نه نهان است نه به آن میناازم بنویسد قلم از هر بیداد و ز سازم شده یاران دلشاد ریشه این قلم هست گر پیدا بسته امید به دل از فردا قلمم گرچه ز اندیشه شکفت سازم احساس مرا دید و نخفت قلم از درد زمان نعره کشید ساز احساس دلم کرده پدید قلم و ساز کنون در دستم تا که هست ساز و قلم من هستم شده همره همه جا ساز و قلم تا خبر داده ز هر راز دلم ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) شهریور ماه ١٣٩٢

Comments