زندان زنان
زندان زنان نبود فقط یک زندان
همخانه مهر بوده اند همبندان
سرد است و پتو نیست و گه یخبندان
درد است و دوا نیست کجا هست درمان
دورند ز کودکان و درد است هجران
دورند ز مهر مادری فرزندان
از شکنجه گر و قاتل و زندانبان
پر گشته ز ناکسان و از نامردان
از رنگ و نژاد و مذهبت کی پرسان
تک تک همه کافرند و هستند یکسان
توهین و تجاوز و شکنجه هر آن
هست هدیه از این جماعت بی وجدان
هست هدیه ولی به یکدگر از پاکان
انسانیت و مهر و وفا چون یاران
گردیده چو تکیه گاه به هم همدردان
در تک تک لحظه های درد و بحران
یک سوست شقاوتی که هست بی پایان
زنجیر به دست و پا و بر هر امکان
یک سوست شهامتی که مانم حیران
از تک تک این زنان که هستند انسان
یک سو تباهی است و مرگ و ویران
یک سوست حیات و افتخار در ایران
افسوس که مانده درد پاکان پنهان
ما نشسته در خانه ، زنان در زندان
ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) آبان ۱۳۹۱
Comments