ز تو هست
- laksariamir
- May 24, 2020
- 2 min read
ز تو هست چونکه دل در همه جا واله و شیدای تو هست خواب و بیداری من زنده ز رویای تو هست گرچه ماندی تو خموش نغمه و آوا ز تو نیست لابلای سخنم نغمه و آوای تو هست گرچه بستی تو دو چشمان به غم این دل من غم امروز دل من غم فردای تو هست لب خود بسته کنون زین همه بی مهری تو آرزوی لب من گرچه ز لبهای تو هست گشته عریان چو درختی و در این باد خزان چه بترسم ز زمستان که چو گرمای تو هست همه پژمرده و خشکیده در این باغ دلم رنگ و بویی اگرهست هدیه ز گلهای تو هست در زمان خوشی و شادی و در رنج و بلا همه جا این دل من در پی و جویای تو هست گشته گر دربدر از آفت تردید و گمان سینه من همه جا خانه و ماوای تو هست کوله بار غم خود بسته و راهی شده ام گرچه تا دیده گشودم رخ زیبای تو هست در دل و سینه هر عاشق و آواره دهر هر کجا گرچه سفر کرده فقط جای تو هست هر کجا میروم و هر چه که بینم همه جا دیدگانم شب و روز محو تماشای تو هست همچو دریای خروشان شده ای وین دل من آرزومند سفر تا لب دریای تو هست چون رسد لحظه پایانی و من داده چو جان یادگارم ز جهان هدیه ز دنیای تو هست میبرم گرچه ز یاد از همه غوغای جهان نرود آنچه ز یادم همه غوغای تو هست شده ای همچو معما و چه حیران شده ام آرزویم همه جا حل معمای تو هست خاک پاک تو چو جان داد من و اندیشه من هرچه من هستم و باشم همه سودای تو هست ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) مهر ماه ۱۳۹۰
Comments