تو فرزندم کجا هستی
تو فرزندم کجا هستی ، چو من خیره به در هستم
اگر در دست جلادی ، پر از خون جگر هستم
شکستم من ولی از خشم ، کنون من شعله ور هستم
بدون پاره جانم ، بمیرم من ، مگر هستم
و با لبخند فرزندم ، تو گویی در ظفر هستم
شود شیرین تر این جانم ، تو گویی چون شکر هستم
و در آزادگی ها هم ، کجا من خیره سر هستم
چو با آزادگان هر دم ، رفیق و همسفر هستم
امیدم از رهایی هست ، اگر چه در خطر هستم
و از فرزند دلبندم ، اگر من بی خبر هستم
شکنجه گه شود جانم ، و گه زیر و زبر هستم
اگر بر چوبه دارم ، کجا من در هدر هستم
به یاد پاک فرزندم ، پر از شور و شرر هستم
در این تاریکی و ظلمت ، کجا من بی نظر هستم
از این کشتار و این محنت ، کجا من مفتخر هستم
بیاموزم به فرزندم ، طرفدار بشر هستم
برای عشق فرزندم ، کجا من بی اثر هستم
ز هر خود خواهی و غفلت ، همیشه برحذر هستم
در این پیکار با ظلمت ، فقط همبسته تر هستم
تو فرزندم کجا هستی ، چو من خیره به در هستم
ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) خرداد ۱۳۹۰ مادر دکتر قاسم شعله سعدی زندانی سیاسی نامه ای سرگشاده به آیت الله خامنه ای نوشت .مادر دکتر قاسم شعله سعدی زندانی سیاسی و شهید اصغر شعله سعدی شهید دفاع مقدس، در نامه ای سرگشاده به آیت الله خامنه ای، با انتقاد شدید از عملکرد رهبری جمهوری اسلامی، از او پرسید “چرا علی وار جلوه می کنید ولی در زمان اجرای عدالت تجاهل می کنید و از جمله خواستار عدم کش دادن قضیه فساد سه هزار میلیارد تومانی می شوید؟! این مادر ۸۶ ساله که یکی از فرزندان خود را در دفاع مقدس از دست داده است و فرزند دیگرش نیز به خاطر انتقادی به رهبری هم اکنون در زندان به سر می برد، در بخشی از نامه خود به رهبری جمهوری اسلامی می گوید” یا دستور فرمایید سینه مرا هم محافل خودسر بشکافند همانطور که سینه پروانه فروهر را شکافتند و مرا به گورستان ببرند تا به فرزند شهیدم اصغر بپیوندم ” و یا ” دستور فرمایید مرا هم در اوین زندانی کنند تا به فرزند اسیرم بپیوندم شاید بوی پیراهن یوسفم چشم و دلم را روشن کند”. متن کامل نامه به این شرح است : اعلیحضرت همایونی علی خامنهای سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را اعلیحضرتا شاید تعجب کنید که چرا میگویم اعلیحضرت، این نامه خود گویای این مفهوم خواهد شد. چرا که این نامه از طرف مادری دلسوخته و داغدار ۸۶ ساله است که هم داغ فرزندی شهید را برخود دارد، شهید اصغر شعله سعدی و هم دلسوخته فرزند اسیری است که ظالمانه و غیرقانونی هماکنون در کشوری که شما در راس آن قرار دارید توسط عوامل شما اسیر گشته است، دکتر قاسم شعله سعدی. آری اعلیحضرتا آن زمانیکه مجتبیای شما به درس و مشق میپرداخت، اصغر نوجوان من که دانشآموزی بیش نبود و آن هم دانشآموز ممتاز دبیرستان، دانشگاه شیراز، درس و مشق را رها و به جبههها پیوست، شما باید حافظه خوبی داشته باشید؛ آیا یادتان هست در آن زمان که اصغر نوجوان من، هدف آرپیجی قرار گرفت خواهر محترم شما به کدام دشمن پیوسته بود و صدای داماد محترم شما از کدام رادیو پخش میشد؟ نصف بدن اصغر من متلاشی شد. در آن روز وداع من فقط نیمی از بدن اصغرم را به خاک سپردم، گفتم؛ من فرزندان دیگری نیز دارم و نیز گفتم همه جوانان ایران فرزندان من هستند، در همان زمان نیز پسر دیگرم دکتر قاسم شعله سعدی این استاد حقوق و سیاست دانشگاه در دادگاههای بینالمللی از حقوق ملت ایران در جبهه حقوقی و دیپلماتیک دفاع میکرد. از این گذشته پس از شهادت آن فرزند، فرزند دیگرم را به جبههها فرستادم. چرا؟ چون نمیخواستم سنگر ایران زمین در جبههها هیچگاه خالی بماند. هماکنون نیز بر این عهدم پایبندم. باز هم از ملت و کشور دفاع خواهم کرد همراه با فرزندانم بدون توجه به اینکه بستگان شما و … باز هم به دشمن میپیوندند یا نه.اعلیحضرتا شهادت اصغرم به اندازه غم و اسارت فرزند دیگرم قلب مرا نیازارد؛ زیرا اصغر من به دست دشمن شهید شد اما فرزند دیگرم که هماکنون اسیر شماست تنها به جرم دفاع از حقوق ملت، امر به معروف و آزاداندیشی اسیر شد. مگر شما خود خواستار آزاد اندیشی نشدهاید؟ دکتر قاسم شعله سعدی به دنبال طرح چند سوال قانونی از شما در سال ۱۳۸۱ یعنی ۱۰ سال قبل به دست قاضی دستگاه قضای شما، قاضی حداد محکوم شده است و قاضی حداد همان کسی است که به علت شکنجه منجر به قتل و تخلف درباره زندانیان کهریزک هماکنون از مسئولیت قضایی تعلیق شده است. راستی آیا ننگ این شکنجهها تا ابد از پیشانی جمهوری اسلامی پاک خواهد شد؟ چنین محکمهای و چنین حکمی هیچ زیبنده آن طرح دلفریبی که شما ترسیم میکنید نیست. هست؟ البته رای صادره چنان ناشیانه و بیپایه بود که رئیس قوه قضائیه منصوب شما که گویا استاد شما هم بوده حکم صادره را خلاف بین شرع تشخیص و دستور توقف اجرای حکم و اعمال ماده ۱۸ را داده است که ظاهرا طبق قانون میبایست رسیدگی مجدد ماهوی میشد اما هم اکنون به شما خبر می دهم که چنین کاری هیچ گاه صورت نگرفت و اکنون با گذشت ۱۰ سال از اتهام، به علت مرور زمان امکان رسیدگی نیست. می دانید که من مادر خانواده ای هستم که حقوقدانان متعددی به کشور تقدیم کرده و لذا شاید الفبای حقوق را بدانم. معلوم نیست که دستگاه قضایی ناعادلانه شما که باید پشتیبان حقوق و آزادی های مردم باشد به چه مجوزی از آزادی فرزندم خودداری و اصرار به اجرای حکم نقض شده و مشمول مرور زمان شده که مطلقا قابلیت اجرا ندارد می نماید.اعلیحضرتا به دلیل کبر سن، فرسودگی جسم و جان، بعد مسافت و سرانجام کثرت و نفس گیر بودن پله های زندان اوین حتی امکان ملاقات با پسرم، دکتر قاسم شعله سعدی را از پشت میله های زندان اوین که امروز به دلیل اجرای سیاست ها و دستورات شما یا کار به دستان منصوب و منسوب شما به دانشگاه تبدیل شده است را ندارم و یکسال است که همچون یعقوب نبی حتی از عطر یوسفم نیز محرومم. با وجود این حتی از شما درخواست مرخصی استعلاجی وی را هم ندارم، علی رغم این که به علت شکنجه دچار آسیب نخاعی شده و همان پزشک متخصص زندان به علت وخامت وضع سلامتی و در معرض آسیب دیدگی کلی نخاعی قرار داشتن چهار مرتبه نظر به عدم تحمل کیفر داده ولی مقامات قضایی ظاهرا تعمد دارند که از طرفی نظر پزشک معتمد خود را نادیده بگیرند و از طرف دیگر قصد دارند پسرم را آنقدر در زندان نگه دارند تا فلج شود، این درحالیست که مدت حبس وی که توسط قاضی صلواتی و به دستور مقامات دستگاه امنیتی شما محکوم شده بود به پایان رسیده و اکنون او را به بهانه اتهام و حکم نقض شده، مشمول مرور زمان شده و غیرقانونی، قاضی حداد که طبق همان قانون رسمی که شما ظاهرانه مدعی تعهد به آن هستید کاملا از اعتبار ساقط شده است، او را در زندان نگه داشته اند.اعلیحضرتا من در آستانه سال نو برخلاف سالهای گذشته که فقط یک شمع به یاد اصغر شهیدم در سفره هفتسین روشن میکردم، امسال یک شمع هم به یاد پسر اسیرم دکتر قاسم شعله سعدی روشن کردم. راستی در سفره هفتسین شما چند شمع روشن بود؟ آیا اصلا به هفت سین که یک سنت ایرانی است، باور و اعتقاد دارید؟! من تصور می کنم که یک اراده سیاسی برای نگه داشتن غیرقانونی فرزند اسیرم در زندان وجود دارد که اگر واقعا چنین اراده سیاسیای وجود دارد تا برخلاف مقررات فرزندم را در حبس نگه دارید، صادقانه بگویم این نشان میدهد که شما از فرزندم میهراسید که اگر چنین استنباطی درست باشد خدا را سپاس میگویم که فرزندی به من عطا کرده که رهبر جهان اسلام از او میترسد و به خاطر چنین ترسی اعلیحضرت رهبر جهان اسلام مجبور شده است او را در حبس نگه دارد زیرا قلم مستحکم او چون عصای موسی و زبان برنده اش چون ید بیضا و دانش او همچون بالطل السحر است در غیر این صورت اگر توان پاسخ منطقی به پرسشهایش داشتید نیاز به محکومیت و حبس او نبود.لذا من حتی درخواست مرخصی او را نکردم بخصوص که پسرم وکیل دادگستری و استاد حقوق و سیاست دانشگاه است و نه هیچ نسبتی با آیات عظام و نه هیچ پیوندی سببی و نسبی با مقامات نظام داشته و نه هیچ ارتباطی با علمای اعلام دارد تا از مزایای آن برخوردار شود بنابراین هیچ انتظاری برای پسرم از جانب شما ندارم. اما شنیده ام که پسرم هماکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین در کنار بعضی از دانشجویانش زندانی است. جرم او مصاحبه و آزاداندیشی و طرح سوالات قانونی است . حالا جناب جلالتمآب اگر از شما بپرسند شعار آزاداندیشی شما موجب اسارت خواهد شد چه پاسخی دارید؟ جلوگیری از آزادی تنها یک مورد است. علاوه بر این فساد هم در کشور بیداد میکند. اگر از شما بپرسند مسئولیت فسادهای بزرگ که در تاریخ ایران و جهان بی سابقه بوده آن هم در دولتی که از حمایت کامل شما برخوردار بود، چه کسی است، چه پاسخی دارید؟ اعلیحضرتا چگونه در ارتباط با منتقدین خود و نه حتی مخالفین، آنها را به طلحه و زبیر تشبیه می کنید و خود را بی کم و کاست جای پیشوای منزه می نشانید و علی وار جلوه می کنید ولی در زمان اجرای عدالت تجاهل می کنید و از جمله خواستار عدم کش دادن قضیه فساد سه هزار میلیارد تومانی می شوید؟! اعلیحضرتا مگر فرزند من چه کرده است جز طرح چند سوالنسبت به حضور شما در جایگاه رهبری در حالیکه فاقد شرایط بودید به جای توضیح در این زمینه چرا به تیغ آهن روی آورده اید؟ آیا دولت ها آن هم یک دولت که مدعی اسلامی بودن هم هست و می خواهد مرکز جهان شود به تیغ حلم هم نیاز ندارد؟ و البته به شفافیت و دموکراسی؟ در ایران امروز میلیون ها نفر در فقر و تنگدستی زندگی می کنند، معترضین محبوسند و ثروت ملی ایران یا اختلاس می شود یا به حزب الله لبنان، حماس، بولیوی و … بخشیده می شود. آیا این چراغ به خانه خودمان بیشتر روا نیست؟ مسئول این کارها چه کسی است؟ فقر و تنگدستی و فرار مغزها به راستی دستاورد چه حکومتی است و مسئولیت شما در این زمینه چیست؟ مگر دکتر شعله سعدی جز طرح سوالات فوق الذکر جرمی مرتکب شده است؟ چرا با استادان دانشگاه و دانشجویان و نخبگان کشور چنین برخوردی می شود. گروهی زندانی و گروهی اخراج و بازنشسته و گروهی نیز ترور می شوند.پسر من یکی از همین هایی است که اکنون در حبس است و همه اینها حتی بدون رعایت ظاهری قانونی انجام می شود. برخورد دستگاه قضایی شما مناسب نبوده و در شان ملت ما نیست، دزد را آزاد و مالباخته را به زندان می برید. این حکایت ها را پیش از این هم در قضیه پرونده اختلاس ۱۲۳ ملیاردی دیده ایم و در قضیه شهرام جزایری نیز همین قضیه تکرار شد و بسیاری که مقصر بودند از مجازات معاف شدند. قضیه پالیزدار و حمله به کوی دانشگاه تهران آن هم دو بار در سال ۷۸ و ۸۸ که دیگر نیاز به توضیح ندارد. اظهر من الشمس است. دانشجویان مظلوم مظنون ولی مهاجمان مصون ماندند. این ملت چگونه می تواند به این دستگاه قضا اعتماد کند. از بگیر و ببندهای پس از انتخابات آنچنانی ۸۸ هم بگذریم. اعلیحضرتا هر چه زمان می گذرد من و این ملت به حقانیت و درستی سوالاتی که پسرم در سال ۸۱ از شما پرسیده بود بیشتر پی می بریم و چنانچه قاضی دادگاه هم گفته بود به اذن شما فرزندم به زندان محکوم شده است ولی با این حساب این حکم توسط رئیس قوه قضائیه نقض شده بود اما گذشته از این که این حکم دیگر وجاهتی برای اجرا ندارد و غیرقانونی است اینجانب به عنوان مادر داغدار یک شهید و دلسوخته و نگران فرزند در بند دیگرش شما را مسئول این بازداشت غیرقانونی می دانم. زیرا چه آنگونه که فرزندم دکتر شعله سعدی معتقد است شما از اول به دلیل فقدان شرایط قانونی رهبر غیرقانونی بوده اید یا نه، به هر حال چون هم عملا کشور در ید شماست و هم آگونه که قاضی حداد گفته به اذن شما فرزندم را محکوم نموده و چون در واقع شما طرف دعوی فرزندم بوده اید و در واقع شما هم شاکی بودید و هم قاضی و به هزار و یک دلیل مسئولیت مستقیم حبس غیرقانونی و خودسرانه فرزندم و عواقب آن متوجه شخص شما خواهد بود. اعلیحضرتا با همه مراتب فوق، همانطور که گفتم حتی درخواست مرخصی استعلاجی برای فرزندم ندارم ولی چون به دلیل کهولت سن، بیماری، فرسودگی جسم و جان، بعد مسافت و کثرت پله های زندان اوین حتی امکان ملاقات از پشت میله های زندان هم ندارم، نظر شما را به موارد زیر جلب می کنم: ۱. یا دستور فرمایید سینه مرا هم محافل خودسر بشکافند همانطور که سینه پروانه فروهر را شکافتند و مرا به گورستان ببرند تا به فرزند شهیدم اصغر بپیوندم: سر می برند و گویند فرمان پادشاه است فرمان بود ولیکن این نیست رسم شاهی ۲. دستور فرمایید مرا هم در اوین زندانی کنند تا به فرزند اسیرم بپیوندم شاید بوی پیراهن یوسفم چشم و دلم را روشن کند یا رب از اندازه بگذشته است ظلم پادشاه سایه او از سر این خلق کی کم می شود اعلیحضرتا آیا بهتر نیست هرچه زودتر ترتیبی اتخاد کنید تا آبروی ایران عزیز ما کمتر در محافل بین المللی بریزد و کسانی همچون آقای احمد شهید به عنوان موارد نقض حقوق بشر در ایران گزارش هایی که عرق سرد بر پیشانی من، ایرانی و ایران دوست می نشاند منتشر نکنند. اگر دل شما برای ایران نمی سوزد دل ما بی قرار این سرزمین است.
Comments