درد امروز

درد امروز درد امروز درد دنیاست از کسی پنهان نبود هرگز اینسان پیکر انسانیت لرزان نبود با که جنگیم گر که سربازی در این میدان نبود دست هم را کی بگیریم گر که این امکان نبود؟ درد امروز دردی از ادیان و از ایمان نبود درد امروز از رژیم دزد و بی وجدان نبود درد امروز درد بیکاری و فقر و نان نبود چوبه دار و شکنجه یا غم زندان نبود اینهمه بود , گرچه اینسان زندگی ارزان نبود زندگانی بیگمان هرگز چنین ویران نبود ای دریغا ریشه از یک شهر و از ووهان نبود دردی از چین یا اروپا یا فقط ایران نبود خشک و تر سوزند ولی کس لایق قربان نبود هر کجا و هر طرف دیگر کسی خندان نبود ارمغان آسمان ایکاش این هذیان نبود سرفه های بی نفس یا یک تب سوزان نبود مرگ انسان اینچنین بیهوده و آسان نبود زندگانی قایقی در کام یک توفان نبود چاره ما گرمی خورشید و تابستان نبود چاره ای جز مهر و انسان ماندن انسان نبود درد امروز درد جانهاست گرچه دیگر جان نبود درد مرگ است گرچه جای منطق و برهان نبود درد امروز درد دنیاست از کسی پنهان نبود هرگز اینسان پیکر انسانیت لرزان نبود ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) در آستانه بهار سیاه