در بند
اگر آزدگان این دم به بندند
درون بند بر ما پر ز پندند
چو میتابند به راه ما چنان شمع
پر از عشقند و با روحی قشنگند
چو اسب سرکش و آزاده جویی
صد افسوس چون گرفتار کمندند
و این جانهای پاک این دم در آنجا
ز دست جیره خواران در گزندند
و مزدوران حاکم با سیاهی
بر این آزادگان آسان بخندند
و پندارند که با این خنده شوم
عسل هستند و یا شیرین چو قندند
و این آزادگان بر پا همیشه
برای میهن و حق تا بجنگند
امان از مردم بی مهر و بی شرم
که در بر روی آزاده ببندند
خروشانند و در آزادگی ها
به خشکی شیر و در دریا نهنگند
در این میهن همیشه این دلیران
درون سینه ها و سربلندند
چو کوه و قله های استوارند
دماوندند ، و الوند و سهندند
مبادا مانده تنها رفته از یاد
که چون آزاده و چون دردمندند
ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) آذرماه ۱۳۹۰
Comments