top of page

خواهم که زنده مانی

  • laksariamir
  • Jul 2, 2020
  • 1 min read

خواهم که زنده مانی بابا چرا تو این دم ، در بند و بی زبانی خواهم که مانده پیشم ، خواهم که زنده مانی بابا بگو که از چه ، در رنج و در فغانی اینگونه بسته دستان ، در چنگ دشمنانی بابا ی مهربانم ، آیا تو در امانی من مانده ام هراسان ، مردم ز بد گمانی این لحظه روز روشن ، در بین مردمانی آخر چه بود گناهت ، جز مهر و مهربانی بابا بگو بدانم ، این دم کجا روانی عازم به زیر خاکی ، یا سوی آسمانی گر میروی پدر جان ، گر خسته از جهانی با خود ببر تو من را ، هر جا که میتوانی گر عادلی خدا یا ، حاکم به مرگ و جانی از من مگیر تو بابا ، این شور و شادمانی مگذارمانده تنها ، در حسرت جوانی مگذار تا به جانش ، آید ز کس زیانی بابای من که دادی ، بر من تو زندگانی بر سفره مان همیشه ، آورده آب و نانی در دیده ام همیشه ، بابای قهرمانی در قلب و سینه من ، همواره جاودانی رفتی و مادرم را ، دیدی اگر زمانی خواهم سلام من را ، بر مادرم رسانی بابا چرا تو این دم ، در بند و بی زبانی خواهم که مانده پیشم ، خواهم که زنده مانی ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) دیماه ١٣٩١







Comments


Subscribe Form

©2020 by Amir Ahli Laki. Proudly created with Wix.com

bottom of page