خاک پدر کجا هست

خاک پدر کجا هست

مادر بگو برایم ، تا از پدر بدانم

خاک پدر کجا هست آنرا بده نشانم

قبرش بده نشانم تا گل سرش فشانم

نام پدر چو دارم ، همواره بر زبانم

از او که با تو گردید همره و داده جانم

از او بگو که خونش آزاده کرد روانم

من با که پس بگویم ، از این غم نهانم

خواهم ز دیده بارم کی داده اشک امانم

با اشک یاد او من ، همواره پرتوانم

از سختی و ز دردم ، رویا شد ارمغانم

از شوق دیدن او ، عاجز من از بیانم

بینم چو سویم آید ، بابای مهربانم

خواهم دهم نشانش ، هر گوشه جهانم

خواهم بگویمش من ، از شور بیکرانم

بویم چو خاک مهرش با آن به جا بمانم

بوسم دو دست پاکش ، بابای قهرمانم

افتاده روی خاکش ، بر روی زانوانم

خواهم که سنگ قبرش گیرم به بازوانم

دانم ز عمق جانم ، روزی رسد زمانم

بر پا شوم ز خاکش ، روزی که من جوانم

خواهم سرود خود را بر خاک او بخوانم

با این پدر و مادر ، همواره جاودانم

مادر بگو برایم ، تا از پدر بدانم

خاک پدر کجا هست آنرا بده نشانم

ا.ه.ل.ایرانی (اهلی ) فروردین ۱۳۹۱