گم شد ره آدمیت و ما حیران
خوش کرده دلی به گوشه ای در هذیان
شرم است مرا قلم بدستم لرزان
من منتظرم که تا رسد یک انسان
اهلی
جورج، ماهی قرمز ده ساله ای است که از یک عمل جراحی پر خطر جان سالم به درد برد.
جورج مدتها از یک غده بزرگ در سرش رنج می برد. پزشک به صاحب جورج دو گزینه میدهد یا جورج را عمل کنند و یا او را راحت کنند؛ صاحبش عمل جراحی را انتخاب میکند. عمل جراجی او تنها دویست دلار خرج برداشت. پزشک جراح موفق شد غده را از سر جورج در بیاورد. او در طول عمل به آبششهای جورج اکسیژن و آب پمپاژ کرد تا او زنده بماند. حالا جورج تا بیست سال دیگر عمر خواهد کرد.
Comments