جنایتهای زنجیره ای
گر به راز دیگری در کشور ما خیره ای
گویمت من از جنایاتی که شد زنجیره ای
تک به تک کشتند درون دام نامردانه ای
عاقبت گفتند که قاتل بوده از بیگانه ای
شخصیتهای سیاسی , اجتماعی چون ترور
پشت پرده شادمان آن رهبران مرده خور
هر که در دستش قلم بود یا سلاح شاعری
با شقاوت کشته , برجا کی ولی ماند ناظری
طالقانی, و فروهر ها , مصدق , این میان
جعفر پوینده , فرخزاد و مختاری در آن
پوراندرجانی, ابراهیم نژاد , اسکندری
تا سعید و پورزند و احمدی و قنبری
هر طرف پیکان تهمت شد به پرواز در هوا
هر جناحی دیگری را داده نسبت ناروا
شد بهای جنگ قدرت در میان جانیان
ای بسی جانهای پاک و پاره قربانیان
کشته دهها مرد و زن یا کودکان بی دردسر
تکه تکه کرده جان ها را و گشتند مفتخر
گرچه برجا ماند ز هر سو قطعه قطعه پیکری
سهم هر روشنگر اینجا بوده بند و کیفری
گرچه بودند این شقاوتها در آن دوران نهان
میکشند آزادگان را روز روشن این زمان
گر به راز دیگری در کشور ما خیره ای
گویمت من از جنایاتی که شد زنجیره ای
ا.ه.ل.ایرانی -اهلی -خرداد ۱۳۹۹
قتلهای زنجیرهای، به کشتار بیرحمانه تروریستی برخی از شخصیتهای سیاسی و اجتماعیِ منتقد نظام جمهوری اسلامی در دههٔ هفتاد خورشیدی، در داخل و خارج از ایران، گفته میشود که با فتوای برخی از روحانیون بلندپایه و به دست پرسنل وزارت اطلاعات در زمان وزارت علی فلاحیان (وزیر اطلاعات دوران ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی) و قربانعلی دری نجفآبادی (اولین وزیر اطلاعات در دولت محمد خاتمی) انجام شد.
دهها نفر مرد و زن و کودک بدست این تروریستها تکه تکه شدند. گرچه اسامی و جزییات بسیار ی از جان باختگان از طرف دولت فاش نشد, بسیاری از پیگیران نامهای مختلف ترور شدگان از داخل و خارج کشور را شانسایی کردند. رژیم خونخوار بسیاری از روشنگران, زندانیان و زحمتکشان را به این شیوه , مخفیانه, از سر راه خود کنار زد , گرچه امروز کشتار بیرحمانه خود را در روز روشن دنبال میکند.
از جمله کسانی که در افشای این جنایات پیگیری کردند:
ناصر زرافشان پس از قبول وکالت خانوادههای قربانیان قتلهای زنجیرهای، در اواخر آذر ۱۳۷۹، ۱۰ روز قبل از برگزاری دادگاه متهمان، به اتهام «افشای اسرار پرونده و تشویش اذهان عمومی» بازداشت شد و از سوی سازمان قضایی نیروهای مسلح به ۵ سال زندان و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شد
اکبر گنجی که حیطهٔ کاری خود را به این پرونده و افشای رازهای این قتلها تخصیص داده بود، پس از مدتی با گسترش دایرهٔ کاری خود، دامنهٔ تحقیقاتش را به تمامی قتلهای مرموز «دگر اندیشان» در سالهای قبل بسط داد. با الهام از یک داستان بلوک شرق اروپا، کتابی به نام «عالیجنابان خاکستری» نوشته «ویتالی شنتالینسکی» از اسامی رمز همچون «تاریکخانهٔ اشباح» برای محفل طراحان قتلها، استفاده کرد. طراحان قتلها را «عالیجنابان خاکستری» و اجراکنندهٔ آن را «شاهکلید» نامید. به باور او، دستورها از تاریکخانه به شاهکلید داده میشد و شاهکلید آن دستورها را برای اجرا، به سعید امامی که تنها یک مجری برای قتلها بودهاست، ابلاغ میکرد.
در ماه آذر سال ۱۳۷۹، گنجی پس از زندانی شدن و هنگام حضور در دادگاه، علناً علی فلاحیان، وزیر اطلاعات سابق در دوران هاشمی رفسنجانی را شاهکلید قتلهای زنجیرهای نامید و از روحانیون دیگری نیز نام برد، از جمله محمدتقی مصباح یزدی که او را محرک و صادرکنندهٔ فتوای قتلها یا به اصطلاح، «مراد عالیجنابان خاکستری» خواند. این اظهارات منجر به حملهٔ بنیادگرایان به وی و انکار نوشتههای او توسط ایشان شد. کتابهای «تاریکخانهٔ اشباح» و «عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری» به پرفروشترین کتابهای تاریخ ایران مبدل شده و در مدت شش ماه بیش از دویست هزار نسخه از آنان فروش رفت. بد نیست اشاره شود که منظور از عالیجناب سرخپوش هاشمی رفسنجانی بودهاست.
در تاریخ ۷ دسامبر ۲۰۱۰ میلادی، اکبر گنجی در مصاحبهای مدعی شد که «قتلهای زنجیرهای ایران پروژهای حکومتی بود» و «خود آقای خامنهای هم پشت آن بود و شروع کردند به ترور مخالفان در داخل و خارج کشور و تعداد زیادی از مخالفان را هم در خارج کشور ترور کردند»
عمادالدین باقی ضمن انتشار مقالات متعدد، کتاب «تراژدی دموکراسی در ایران» را در دو جلد منتشر کرد و به بررسی چگونگی رویداد قتلهای زنجیرهای پرداخت که این کتاب توقیف و خود وی محاکمه شد. برگزاری دادگاه قتلها پس از توقیف گستردهٔ مطبوعات در بهار ۱۳۷۹ و در شرایطی که دو روزنامهنگار پیگیر قتلها هر دو در زندان بودند، انجام شد.
نژاد پرستی در آمریکا و جهان امروز بیداد میکند و نفس از انسانها میبرد , اما در کشور من , دیگر نفسی باقی نیست.
جایی که حقی برای مزد عادلانه , نوشتن و خواندن , آزادی بیان , لباس, دین, دانشجو و تحصیل نیست. حقی برای شادمانی, عشق و بوسیدن نیست. حقی برای دفاع نیست, حقی نیست برای زن بودن و انسان ماندن و زندگی کردن. پاسخ انسانهای بیدفاع گلوله های بیشرم دین و دولتی هست که از ریشه های ترس و نادانی ما جان گرفت.
برماست که همه این حق کشی ها را در هر کجای این جهان حق ستیز ببینیم و با آن بجنگیم . ولی یک لحظه از یاد نبریم, در کشور ما ناحقی حدی نداشته و ندارد و شرم آور است که این جانیان دم از حق در کشورهای دیگر میزنند, در حالی که خون بسیاری از آزادگان و گلهای این میهن , از جمله جنایتهای زنجیره ای تروریستی رژیم خونخوار همچنان به دستشان هست.
امیر
Comments