جان میدهم
- laksariamir
- Jul 3, 2020
- 2 min read
جان میدهم
روزی بیاید بیگمان ، از خود بپرسم ناگهان
جان در جهان بیکران ، من بر چه قربان میدهم
از شور و عشق زندگی ، بر پا شوم بر بندگی
من عاشق دلدادگی ، جان را به یاران میدهم
من کارگر یا برزگر ، در کار خود جان میدهم
صیاد دریاهای غم ، جان را به توفان میدهم
زحمتکشم در سوز و تب ، دنبال کارم روز و شب
نان است کلام من به لب ، جان در پی نان میدهم
من کودکی بی چهره ام ، من بیصدا آزرده ام
در آتش هذیان و غم ، جان در دبستان میدهم
بیخانمان و بس فقیر ، در دست ناپاکان حقیر
در کوچه های غم اسیر، جان را چه ارزان میدهم
یک مادر هستم من و زن ، با ذره های جان و تن
بر کودک گریان من ، جان را ز پستان میدهم
با سیب سرخی از بهشت ، افتاده ام در آب و خشت
کی بوده اما سرنوشت ، گر جان به مردان میدهم
لرزد زمین و آسمان ، سیل است و توفان بی امان
جان میدهم گر این میان ، من از چه تاوان میدهم؟
در وحشتم از سایه ها ، بزدل و از بی مایه ها
ترسیده جان و دست و پا ، جان را چه لرزان میدهم
من بیخبر یا با خبر ، افتاده ام در دست شر
دانش نکرد بر من اثر ، من جان چو نادان میدهم
چون داده مغزم شستشو ، دین است همیشه پیش رو
بی پرسش و بی گفتگو ، جان را به قرآن میدهم
ویران نموده میهنم ، اما کنون برپا منم
هر ذره از جان و تنم ، بر ملک ویران میدهم
از هر کجای سرزمین ، ایرانی ام من بی یقین
دارم چو خاکش بر جبین ، من جان به ایران میدهم
آزادی حق و بیان ، خواهم چو با آزادگان
جان میدهم با همرهان ، بر دار شیطان میدهم
دارم خرد در ریشه ام ، آزادگی ها پیشه ام
ظالم زند چون تیشه ام ، عمری به زندان میدهم
جان میدهم بر کودکان ، بر مادران در فغان
جان میدهم بر مردمان ، در راه انسان میدهم
روزی که من برپا ز جان ، بر هر ستم یا ناروا
جان در خیابان میدهم ، جان با دلیران میدهم
من آتشی در بسترم ، در زیر یک خاکسترم
آزادگان چون در برم ، جان را به پیمان میدهم
در خاک پاک زندگی ، من خون چو باران میدهم
من در ره آزادگی ، جان را چه آسان میدهم
ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) اردیبهشت ١٣٩٢

Comentarios