تیر پلیدی
- laksariamir
- Jun 29, 2020
- 3 min read
تیر پلیدی ای تیر پلیدی و حماقت ، گردیده سیاهی ات چنان قیر کی آمده از تو جز شرارت ، پنهان شده پشت قاب تصویر گر آمده خانه ای عیادت ، بس کن تو کنایه ها و تفسیر سازندگی است و یا اهانت ، گر آمده ای برای تعمیر خالی سخنت ز هر اصالت ، پر از همه ادعا و تزویر کردی تو به ما و خود خیانت ، کی در پی بهبودی و تغییر این ظاهر خوش و این لباست ، کی بوده لطافتی ز کشمیر کی بوده پیامت از رفاقت ، آورده به جان مردمان تیر ای آنکه مرا کنی قضاوت ، کی بوده تو خود بدون تقصیر من بوسه زنم بر آن کلامت ، گر بوده کلام پاک و تدبیر چون بوده مرامت از اسارت ، کی در پی آنکه رفته زنجیر سازندگی کی تو را رسالت، در دست تو چونکه تیر و شمشیر کی قصد تو بوده از هدایت ، پر شد سخنت ز لاف و تعبیر کی آمده از تو جز شرارت ، پنهان شده پشت قاب تصویر ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) آبان ١٣٩١ جهالت و نادانی، خودبینی و فرصت طلبی ، خود محور بینی و زورگویی همه و همه به تیری از سیاهی و تباهی تبدیل میشوند .. برحذر باشیم از تیرهای مخفی در ظاهری فریبنده که در عمل هیچ نیستند و نه تنها قلب سیاهی را نشانه نمیروند از قلب سیاهی هست که بیرون آمده و جز سیاهی و پلیدی ارمغانی ندارند. امروز که دوباره دست به قلم با شما دوستان هستم، با احساسی ناهماهنگ از درد، خستگی ، آزردگی و همچنان با امید همراهم. تا صبح نه خواب به چشمانم روی خوش نشان داد و نه درد امانم. چند ساعت پیش، پس از یک روز بسیار خسته کننده، و فشارهای روزمره زندگی که هیچیک از آن بی بهره نیستیم، و با همه درد و غمی که در هوای میهن آکنده است، نوشته ای، سروده ای، را به نام : مسلمانان چرا ناشاد --- به پایان رسانده و مثل همیشه بلافاصله پست کردم. در کنار کامنتهای مهر همیشگی دوستان، شخصی به نام تیر آذرخش که ادعا دارند مطلع هستند ، سری به صفحه و پست من زدند. از ایشون که مدتهاست چشم دیدن رقص قلم من را بر کاغذ ندارند، بارها خواسته ایم که نمونه از کارهای خودشون را به ما نشان بدهند، و در ضمن وقت شون را برای مبارزه بر علیهه رژیم صرف کنند نه اصلاح و ترد قلمهایی چون من. دیری نکشید که ماهیت ادبی خود را با رکیک ترین توهین ها به مقام مادر و پدر نشان دادند ، درود من بر پدر و مادر ، همسر و فرزندان ایشان که با چه ها باید سر کنند. گویی این کم نبود ، آقای دیگری به نام، فرهاد سامی ، تصادفا!! پیداشون شد، و جای اینکه زبان بسیار ناپاک این آقای تیر را محکوم کند، با فرصت طلبی چندش آوری به من حمله کردند که بله، ٨ ماه پیش هم ایشون نوشتند که نوشته من شعر نیست و شعر دستور و اصولی دارد...و بعد دوستان فرهیخته من ایشان را ترسانده و دیگر رفتند و پیدایشان نشد (تا این که تصادفی آمدند!) ... البه یادشان رفت که وقتی پرسیدیم مثالی بیاورند، و توضیح بدهند، به امام مهدی پیوسته بودند و تا این وقت دیگر پیدایشان نشد.... دلم آزرد ، ولی نه تنها به خاطر دهان و کلام بیمار این اشخاص ، بلکه افسوس که چنین انسانهایی همراه ما هستند که آینده فردای میهن را بسازند! وای بر ما، و بر مردم و میهن و آینده. اینهایی که بهترین ارمغان شان نابودی و حمله به قلم های دیگر است تا خودی نشان داده باشند. اینها تیرهای آتش نادانی و خودبینی و زورگویی هستند، و مرگ و سیاهی. نه بیشتر..... گاهی وقتها ، چنان غرق باورهای خود هستیم که این باورها به آیه هایی از کتابی آسمانی تبدیل شده و دستور عملی ثابت و زنجیری به پا و اندیشه و راهی جدا از آن نمیبینم حتا اگر راهی باشد به فردایی بهتر برای انسانیت و خردمندی. ایکاش بتوانیم از این باورهای خود بینانه فاصله بگیریم و ببینینم که تیر سیاه حماقت و خود بینی و زور چه پلیدیها به ارمغان دارد
من همیشه گفتم ادعایی ندارم و تنها به سهم خود در تلاشم و تا جایی که مفید باشه ادامه میدم، ..اینکه کسی با کمال خودبینی در تلاش شکستن قلمی باشه، باید دید آیا این قلم اینقدر پلید بوده که باید شکست!؟ وگرنه یا از حسادت ، خودبینی، و بد خواهی و پلیدیست و بس. من با انتقاد مشکلی ندارم اگر براستی پندی سالم و سازنده در بر داشته باشه.

Comments