بی مرگ و انتهایی
- laksariamir
- May 28, 2020
- 1 min read
بی مرگ و انتهایی
ای مادرم که هر جا آغاز ماجرایی
در ماجرای هستی بی مرگ و انتهایی
مادر چرا تو رفتی از من چرا جدایی
سرد است چرا تن تو مادر چه بی صدایی
چشمان من به در هست تا از سفر بیایی
از من مشو جدا تو سخت است به من جدایی
خوابم گرفته مادر ، روحم بده غذایی
گر بینمت که آیی ، خوابم شود طلایی
بینم کنارم هستی پر شور و با صفایی
هر درد و رنج جانم، همواره چون دوایی
بس ثروت است به عالم اما تو بی بهایی
مهرت چو بهترین است هر دیگری کذایی
در خاک و ریشه هایی ، آکنده در هوایی
در قلب هر سیاهی ، هستی تو روشنایی
این دم ببخش تو من را گر کرده ام خطایی
دانی که من ز جانم گردم تو را فدایی
مادر بگو بدانم این لحظه در کجایی
آیا در آسمانی ، آیا تو با خدایی
در آن بهشت رویا ، آیا ز غم رهایی
بر جان خسته آنجا ، آیا رسد شفایی
یادت همیشه برجاست در سینه های مایی
عشق است ز من برایت در این ره نهایی
ای مادرم که هر جا آغاز ماجرایی
در ماجرای هستی بی مرگ و انتهایی
ا.ه.ل. ایرانی (اهلی) تیر ماه ۱۳۹۱
Comments