برف یا یخ

برف یا یخ برف میبارد و هر سو شده سرمای شدید برف میبارد و شادم من از آن برف سپید بنشست بر سرهر شاخه و بر روی حیاط دانه دانه ، ز کجا آمد و تا خانه رسید چه سپید است لحافی به سر هر چه که هست برف زیبا قلمش را چو به هر گوشه کشید نتوان دید ترک خوردگی کاشی و سقف خانه ها غرق سپیدی ست چه کهنه چه جدید فرق نیست بین حیاط من و ملای محل گرچه ملای محل هر طرفی خانه خرید یادگاری شده این خانه به ما از پدرم پشت او گرچه ز باری که کشید سخت خمید پدرم رفته ولی مادر و من مانده به جا مرغ اقبال چرا از سر این خانه پرید؟ و در این خانه ما هر چه بخاری ست خراب نیستش لوله آبی چو به هر جا بروید برف میبارد و بازی طلبد این دل من گر چه سرد است و سراپا همه لرزیده چو بید در پی شستن این کاسه روانم لب حوض گرچه از بخت بدم یخ شده از آب پدید گرچه در سینه و بر چهره پر از اشک شدم همه خشکیده و یخ بست و به جا ماند نچکید یخ حوض یک طرف اما چه بگویم ز غمم قلبها از چه ولی یخزده بی مهر و پلید کاش میشد که شکست این یخ ماتم زدگی کاش میشد که ز در آمده بابای فقید کاش میشد که رسد عدل به در خانه ما نفس گرم عدالت به سر یخ بدمید کاش میشد برسد مژده ز فردای بزرگ کاش میشد که بیاید خبر خوش و نوید هست شاید که خدایی و صدایم بشنید هر چه هست منتظرم من و پر هستم ز امید ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) آذرماه ۱۳۹۰ برف زیباست، برف بازی دوست دارم گرچه خواهم آفتاب جان من خواهان برف است وین لبم خواهان آب نور خود بر ما بتابان ، آب چون در زیر یخ به که من آبی بنوشم ، برف را بینم به خواب اهلی

https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10150606828688327&set=a.494707493326&type=3&theater