top of page

بر تن خود جامه دریدم

  • laksariamir
  • Jul 1, 2020
  • 1 min read

بر تن خود جامه دریدم

دستان همه پر پینه و از پشت خمیدم

عمرم همه رفت گرچه از آن هیچ ندیدم

روزی پی کار با همه موی سپیدم

لرزید زمین ناگه و از جای پریدم

از دور غبار دهمان شد چو پدیدم

کوبیده سر خود و سراسیمه دویدم

با باد امید من طرف خانه وزیدم

بر تپه ویرانه و پر غصه رسیدم

یک کلبه ز خشت و حلبی گرچه گزیدم

این خانه من بود کجا خانه خریدم

در زیر گل و سنگ به هر گوشه خزیدم

خوشحال شدم گرچه که یک ناله شنیدم

سودابه من زنده ولی مرده سعیدم

با مادر خود رفت پسرم برده امیدم

من ماندم و فرزند و عزیزان فقیدم

اشکی شدم از دیده فرزند چکیدم

نالیدم و رنجور از آن بخت پلیدم

از غصه و درد بر تن خود جامه دریدم

دستان همه پر پینه و از پشت خمیدم

عمرم همه رفت گرچه به جز درد ندیدم

ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) مهر ماه ۱۳۹۱





Comentários


Subscribe Form

©2020 by Amir Ahli Laki. Proudly created with Wix.com

bottom of page