top of page
Search
laksariamir

بدگمان

بدگمان

گه به نام میهن و گاهی به نام دوستان

دست خود را میفشاریم بر گلوی دیگران

هر کسی خائن بنامد دیگری را را این میان

شاد باشند چونکه بینند این تکاپو حاکمان

این همه برچسب و توهین یا که فریاد و فغان

گه ز خود خواهی بیاید گه ز فکر بد گمان

چونکه هر کس فکر خویش است و سراپا گم در آن

کی امید است تا شویم پیروز ما بر ظالمان

تا به کی با یکدگر چون دشمنان، نامهربان ؟

تا به کی این دشمنی با یکدگر، هم میهنان ؟

گر به خاطر آوریم ما رنج و ظلم بیکران

بر حذر باشیم ز آزار و زبان تلخمان

راه آزادی کجا باشد ره خودکامگان ؟

این جدایی و نفاق هست میهن ما را زیان

لحظه ای بر خود نظر کرده و بر اندیشه مان

تا که شاید ما بیابیم بار دیگر راهمان

بس از این خودبینی و خود کامگی ها هر زمان

خشم خود باید هدف گیریم بسوی دشمنان

بس ز هر آزار بر یکدیگر و جان و روان

تا دهیم در راه میهن آنچه داریم در توان

در دل و در سینه خود گر بپرسیم بی امان

هست آیا بهترین ، از من به میهن ارمغان ؟

آمد این دم موسم یاری ز ما ایرانیان

تا بگردیم بار دیگر بهر میهن همزبان

ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) مهر ۱۳۸۹

1 view0 comments

Recent Posts

See All

Comments


bottom of page