top of page

باغ شادی

  • laksariamir
  • Jul 12, 2020
  • 1 min read

باغ شادی

ای آنکه مرا ز باغ شادی

با سنگدلی ز شاخه چیدی

گر دسته گلی به آب دادی

انکار مکن که آن ندیدی

ای آنکه خود از امید زادی

مشکن تو دلی ز ناامیدی

از هر ره و کیش و اعتقادی

ایکاش صدای من شنیدی

از مهر چو بال و پر گشادی

تا اوج ستارگان پریدی

وز کینه اگر زمین فتادی

بر مقصد خود مگو رسیدی

مهری به دلی اگر نهادی

فردا تو مگو از آن خمیدی

از مهر و صفا چو کرده یادی

زنهار ز نفرت و پلیدی

گر رفته به هر طرف ز بادی

بیهوده مگو که خود وزیدی

با من تو بیا به باغ شادی

گل گشته بیاوریم نویدی

ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) اسپند ١٣٩٢




Comments


Subscribe Form

©2020 by Amir Ahli Laki. Proudly created with Wix.com

bottom of page