با هم کنیم پروازی
- laksariamir
- May 29, 2020
- 1 min read
با هم کنیم پروازی
دارم کنون رویایی ، خوانم کنون آوازی
تا بر فراز دریا ، با هم کنیم پروازی
پرواز من از شادیست، انسانیت، آزادیست
آواز من ز مهر است،در سینه دارم رازی
بازی دلت چو خواهد ، راهت جدا ز من هست
در راه بازی تو ، کی من شوم همبازی
با من مگو سخن تو ، از مهر و عهد و پیمان
چون گشته ای تو این دم ، اینگونه از خود راضی
داری کلاهی در دست ، مگذار بر سر من
بگذار بر سر خود ، کن آن کلاهت قاضی
بس کن حسد و کینه ، این خصلت دیرینه
در بازی حسادت ، همواره چون میبازی
نادانی است، خرد کو ، خودخواهی است، کجا مهر
این زهر کینه خود ، بر من چه می اندازی
من میروم به راهم ، کی بشنوی تو آهم
من با تو کی برقصم ، هر دم زنی چو سازی
بس کن ز دشمنیها ، بس کن سرود تنها
بر خود دمی نظر کن ، تا کی به خود مینازی
پایان بده نادانی ، پایان بده خود بینی
گر در پی آغازی ، آغاز کن خودسازی
ای آنکه انسان هستی، چشمان خود چه بستی
دستی بده بدستم ، باید کنیم نوسازی
سر داده ام سرودی ، سر داده ام آوازی
بر بالهای انسان چون میکنم پروازی
ا.ه.ل ایرانی (اهلی) دیماه ۱۳۹۰
Comments