این ارمغان ملاست
تا دین و دولت ما ، از جهل و ترس در اینجاست
کی راهی از رهایی ، بر مردمان هویداست
امروز اگرچه مهساست ، فرداست که نوبت ماست
ظالم رود اگر خلق ، در اتحاد و برپاست
این نفرت و سیاهی ، در ریشه ها چو برجاست
این دین و دولت مرگ ، همواره پست و رسواست
کابوس مرگ و حسرت ، چون ارمغان ملاست
باید به این ستمکار ، از هر کجا بپا خاست
این دین و دولت درد ، دشمن به کودکیهاست
دشمن به حق زنها ، دشمن به هر چه رویاست
سرچشمه ی خرافات ، نفرت و فقر و فحشاست
جهل است و ترس و نکبت ، گفتار پوچ و بیجاست
تا ما خموش و برجا ، ضالم چنین تواناست
سرمایه های میهن ، در جیبشان به یغماست
وین ریشه های ظلمت ، از خون ما شکوفاست
در عمق این تباهی ، دیگر چه جای حاشاست
با نام آسمانها ، گر کس ستم پذیراست
نادانی است نه ایمان ، در چشم هر که بیناست
در دیدگان انسان ، نفرت چگونه زیباست
آینده گر چنین است ، یک آسمان تاراست
این دولت ستمکار ، از مکتب ستمهاست
دشمن به هر چه انسان ، دشمن به نسل فرداست
گر هر کسی خموش است ، گر با ستم شکیباست
کی راهی از رهایی ، بر مردمان هویداست
ا.ه.ل.ایرانی -اهلی- شهریور ۱۴۰۱
--
تا دین و دولت ما ، از جهل و ترس در اینجاست
کی راهی از رهایی ، بر مردمان هویداست
امروز اگرچه مهساست ، فرداست که نوبت ماست
ظالم رود اگر خلق ، در اتحاد و برپاست
اهلی
---
هر کس که یک ستم را ، با نام دین پذیراست
نادانی است نه ایمان ، در چشم هر که بیناست
کابوس مرگ و حسرت ، چون ارمغان ملاست
باید به این ستمکار ، از هر کجا بپا خاست
اهلی
Comentarios