انسانهای در بند
- laksariamir
- Jun 4, 2020
- 1 min read
انسانهای در بند
بیا بر سینه ها مان تا نماند داغ فرزند
بیاییم تا که دریابیم ز هر انسان در بند
کنون در گوشه ای تار گرچه تابان چون همیشه
درون بند و زندان و به دور از یار و دلبند
چه بوده جرمشان جز دادن گرمی به جانها
یکایک مهر خود را در هوای غم پراکند
نشان دادند به قلب ما ره امیدواری
نهادند چون بر این خشکیده لبها باز لبخند
چو پاکی از کلام و جانشان بر ما تراوید
نشان دادند به ما از حیله ها و دوز و ترفند
شدند چون قله ها و کوه های استقامت
چو شاهو و سهند و همچو الوند و دماوند
قسم بر قطره های خون که باقی مانده در رگ
به آن جانهای پرپر گشته و دلخسته سوگند
که در هم بشکنیم ما پایه های این سیاهی
شویم ما بار دیگر خنده بر لب شاد و خرسند
بیاییم متحد گردیم در این راه رهایی
بیاییم نو کنیم آزادگان پیمان و پیوند
مبادا برده از یاد غنچه های باغ میهن
بیاییم تا که دریابیم کنون یاران در بند
ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) آبان ۱۳۹۰
Comentarios