امامزادگان
- laksariamir
- Jul 31, 2020
- 2 min read
تا روزی که مردم ما از یک امامزاده سیار مراد میگیرند , امید و آینده ما سوار بر همان ماشین است و بس
امامزادگان
تا شدیم از باور دین ما به نادانی دچار
از چمن روییده هر سو یک امام در این دیار
کشته شد جان و خرد ساکت نشستیم بر مزار
ذره ذره برده تا از میهن ما اختیار
تک به تک نامی نهادند روی گوری بی وقار
داستانی ساختند از ماجرایی ناگوار
مردمان آسان شدند از این فریب دین خمار
حاکمان آسوده در آورده از مردم دمار
هر طرف گردند ز نادانی ما بر ما سوار
شرم از ماشین سیار همچنان ما جان نثار
بر من و توست تا شویم ما تا بگردیم دست بکار
بر من و توست تا بیابیم اتحاد ای همقطار
تا شدیم از باور دین ما به نادانی دچار
از چمن روییده هر سو یک امام در این دیار
ا.ه.ل.ایرانی -اهلی- مرداد ماه ۱۳۹۹
---
امامی در کفن
ما از آن روزی که آمد دین اسلام در وطن
اندک اندک کرده گم هر کیش و آیین کهن
هر کجا در شهر و در هر روستا و دهکده
ساختیم یک بقعه ما حتی بدون یک بدن
روز اول یک امام آمد برای شیعیان
بعد از آن هم آمد از ره یک حسین و یک حسن
تا شدند با هم دوازده گرچه گم کردند یکی
آمدند صدها هزار فرزند دیگر از چمن
من نمیدانم که بود این یک و یا آن دیگری
سالها بس قصه گفتند تا رسید اینجا به من
کس نمیداند , نمیپرسد چرا صدها هزار
زاده شد از این امامان از فریب اهرمن
کس نمیداند , نمیپرسد چرا در کشورم
گشته هر بیگانه ناگه شمعی بر هر انجمن
کس نمیداند , نمیپرسد چرا بیگانگان
گشته اند بر میهن ما ناگهان صاحب سخن
ساختیم ما هر کجا یک بت ز جهل و ترس خویش
نوبت ما گشته تا گردیم یکایک بت شکن
زین سبب من در عجب کی مانده ام گر در وطن
کس نپرسد از کجا آمد امامی در کفن
ا.ه.ل.ایرانی -اهلی- مرداد ماه ۱۳۹۹

Comments