امامزاده
غیر از رضا امامان ، خود خارجند از ایران
پس ما چرا هزاران ، داریم امامزاده
انگشت بر دهانم ، از حکمت خدایان
من گیج و مات و مبهوت ، اما نبود ز باده
شاید برای تحصیل , در گلشنی شکوفان
در را بسوی ایران ، بر کودکان گشاده
یک یک رسیده اینجا ، از دره و بیابان
آخر چرا نمودند ، بر تازیان افاده
شاید ز دوزخ خود ، گردیده اند گریزان
تا در بهشت ایران ، آورده بس نواده
شاید که شوق نوروز ، یا شادی بهاران
حال و هوای میهن ، در جانشان فتاده
شاید که شور آرش ، یا کاوه خروشان
از سینه ها و جانها ، در قلب خود نهاده
شاید که گشته مجذوب ، بر خاک و کیش و بنیان
آهن ربای میهن ، آورده هر براده
شاید که بوده ترفند ، از حاکمان دوران
این بقعه ها چو اینسان ، گردیده بس زیاده
شاید به فکر مردم ، اینها شدند فراوان
تا هر که آید آسان ، از هر کجا پیاده
تا مردمان بجویند ، راه و دوا و درمان
در جهل باور خویش ، بی منطق و اراده
غیر از رضا امامان ، خود خارجند از ایران
اینجا چرا هزاران ، داریم امامزاده
ا.هل.ایرانی - اهلی - اردیبهشت ۱۴۰۰
Comentarios